Ji-yeong Park

داستان از ناپدید شدن ناگهانی سو یون، نامزد یک رهبر ارکستر، آغاز می‌شود. ورود زنی به نام می جو به زندگی او، رابطه پنهانی و حس تعقیب‌شدن، پیچیدگی این داستان را دوچندان می‌کند.

یومی برای بردن خواهر کوچکترش به هتلی می‌رود تا دوست مادرش را ملاقات کند، اما در آنجا با راز و وحشتی غیرمنتظره روبرو می‌شود.

"این گو" هم یک گانگستر است و همچنین یک شوهر و پدر برای زن و دخترش است که آرزو دارد خانواده خود را از آپارتمان شلخته به خانه بزرگتر برساند. از دخترش دوری می کند و زنش به طور مداوم به او می گوید تا یک کار آبرومند پیدا کند اما ...

Da-rim کوچکترین فرزند خانواده ای است که یک مغازه خشکشویی دارد. او شخصیتی پر جنب و جوش دارد، اما در 14 سالگی با یک بیماری نادر چشمی تشخیص داده شد که به تدریج دید او را باریک می کند. زمان می گذرد و داریم کم کم بینایی خود را از دست می دهد. او سعی می کند قبل از اینکه دیگر نبیند هر کاری که می تواند انجام دهد، مانند خواندن تمام کتاب ها و فیلم های جهان و حتی بیشتر. درست قبل از اینکه داریم بینایی خود را به طور کامل از دست بدهد، گانگ جو، فارغ التحصیل کالج و پسر یک خانواده گروهی، در مقابل او ظاهر می شود. رابطه آنها به دلیل یک لغزش بی احتیاطی به هم می خورد و گنگ جو به دلیل یک تصادف غیرمنتظره تبدیل به مردی منفور می شود. یک روز، خانواده او متوجه می‌شوند که او می‌تواند بینایی خود را با یک جراحی گران‌قیمت که هرگز نمی‌توانستند به دست آورد. با این حال، مادربزرگش Ahn Gil-rye هنگام چیدن گیاهان وحشی چیزی غیرقابل درک در تپه ها پیدا می کند. آیا این چیزی است که به داریم اجازه می دهد دوباره جهان را ببیند؟