Ilker Kaleli

اجه ، جنک و فاروک سه تا دوست صمیمی هستن ولی یک شب اتفاقاتی براشون میفته که زندگی هر ۳ تاشون رو تغییر میده . توی یه شب گرم تابستونی اجه به خونه جنک که تازه از آمریکا برگشته میره و عشقی که در گذشته ها مونده شعله ور میشه . فاروک به خونه میاد و …

اولیویا، استاد اسپانیایی هنرهای زیبا با یک حرفه حرفه ای درخشان، پس از اقدام به خودکشی در بیمارستانی در استانبول از کما بیدار می شود. او در آنجا به سؤالات بازرسی پاسخ می دهد که در حال تحقیق در مورد همکاری اولیویا در یک شبکه قاچاق آثار هنری با یامان، معشوقه ترک او است.

در سال 1998، الیف چینار، همسر رئوف چینار، یکی از اساتید برجسته اقتصاد کشور، توسط یک سارق به نام نچیپ تالان چاقو خورد. زندگی این دو خانواده از دنیای کاملا متفاوت پس از آن شب تغییر می کند. زینب چینار دختر رئوف چینار تنها مادرش را در آن شب از دست می دهد. آکای ​​تالان پدرش، تنها قهرمانش را از دست می دهد. آکای ​​تالان که در یک شب گمنام و بی نام و بی خانمان شد، امروز با نام کارا قسم خورده است که از ما دزدی کند تا هیچ فرزندی به سرنوشت او دچار نشود. زینب چینار پس از تحصیل در خارج از کشور به استانبول باز می گردد. او به عشق خود به گیاهان که از مادرش به ارث رسیده است از طریق مستندهایی که می سازد ادامه می دهد. تنها وجه اشتراک این دو نفر از دو دنیای متفاوت همان شب است. خواه ناخواه زندگی آنها را بار دیگر رو در روی هم قرار می دهد و حتی موانع پیش رویشان هم مانع از عاشق شدنشان نمی شود. اما وقتی حقیقت آشکار می شود چه اتفاقی می افتد؟

داستان زندگی پیچیده سارق, قاتل و تبهکار حرفه ی فرقه هپی دهه هفتاد آسیا که نقطه تاریکی در تاریخ محاکمه آسیا تلقی می شود.

پویراز مردی که به آخر خط رسیده او همه چیزیش رو از جمله کارش ، همسرش و پسرش رو از دست داده ولی علا رغم همه ی این مشکلات تونسته سر پا بایسته . پسر پویراز که خیلی برای او اهمیت داره در دستای پدر زنش هستش او که در فکر گرفتن پسرش بود از طرفه مافوق سابقش با یه پیشنهاد رو به رو میشه که مجبور میشه قبولش کنه . پیشنهاد مافوق سابق پویراز نزدیک شدن اون به شخصی بنام باهریه که پدر مافیا هستش در این میان او با دختری بنام عایشه گل آشنا میشه و کم کم به اون دل می بنده در حالی که نمی دونه اون دختر ….