هانری سوور، یک دامپزشک پنجاه ساله، توسط والدین، دوستان و روابط کاری خود مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. او با لوئیز در نرماندی می رود تا عشق کامل را زندگی کند. اما باز هم به نظر می رسد که مشکلات در انتظار اوست.
هر تعطیلات "مارسل" و خانواده اش به کلبه خود در پروونس می روند.او تپه های این ناحیه را دوست دارد.پیش از رسیدن به کلبه آنها نزدیک به پنج مایل پیاده روی دارند.با کمک یکی از دوستان پدرشان که معلم است،آنها می توانند با میانبری از حیاط یک خانواده عجیب و وارد شدن به یک کانال راه خود را کوتاه کنند و...
هر شب که صوفیه در خواب است ، پدرش جیبی او را به استوریلند می برد ، یک استودیوی فیلم فانتزی که در آن ماجراهای خارق العاده افسانه ای ، جبی با نقش اصلی قهرمان پرنسس جذاب بازی می کند.