ساکنان پانسیون چیز عجیبی را در محل اقامت خود احساس کردند. شایعاتی پخش شد مبنی بر اینکه پانسیون ارزان قیمت از آنها قربانی به شکل جان کسی را درخواست کرده است. یکی از شبحهایی که آنها اغلب میدیدند، یک پوکونگ وحشتناک بود.
رینا پس از باز کردن در و ورود به اتاقی بدون شماره در هتلی که خواهرش، فی، آن را اداره میکرد، با تهدید جانی روبرو شد. زنی با موها و پوستی سفید نیز خود را نشان داد.
مایرا و آلدو به خوشحالی در کنار کوچکترین فرزندشان، کایلا، زندگی میکنند، اما حادثهای ناگوار زندگی کایلا را گرفت و خوشحالی مایرا و آلدو را نابود ساخت. مایرا بدل به آدمی بسیار دلتنگ میشود و آلدو خودش را در کار کردن غرق میکند. ولی شش ماه بعد، در روز تولد کایلا، مایرا احساس میکند تنها نیست...
نایا که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده است حال به فکر کار کردن برای بدست آوردن پول می باشد . یکی از دوستان نایا یک کار در یکی از هتل های مشهور در کنار ساحل برای او جور می کنید ولی نایا نمی داند که در پشت چهره زیبای این هتل ، شیطانی برای بدست آوردن ....