ملیسا، یک بازیگر حرفهای خانگی در آتلانتا، در نهایت با دوست دبیرستانی خود، دیوید، همکاری میکند تا با نزدیک شدن به کریسمس، خانه مادرش را بازسازی و بفروشد...
فیلم داستان "وایولت مارکی" و "تئودور فینچ" را روایت می کند، که یکدیگر را ملاقات کرده و زندگی هم را برای همیشه تغییر می دهند. همانطور که با زخم های عاطفی و جسمی گذشته خود می جنگند، آنها گرد هم می آیند، با کشف اینکه حتی کوچکترین مکان ها و لحظات می تواند به معنای چیزی باشد ...
یک پزشک ارتشی که از اختلال استرسی پس از آسیب روانی رنج می برد، به مواد مخدر روی آورده و اعتیادش سبب می شود که بدهی زیادی بر روی دوشش قرار گیرد. او برای پرداخت بدهی هایش به طور مرتب از بانک دزدی می کند.