"آرتمیس" نوجوان دوازده ساله نابغه ای است که به همراه محافظ شخصیاش "باتلر"، سروان "هالی شورت" از نیروی ویژهی پلیس زیرزمینی اجنه را گروگان میگیرد و در ازای آزادی او یک تن شمش طلا از اجنه که از دست انسانها پنهان و به زیر زمین پناه بردهاند، میخواهد. او در طی زندگی خود ناچارا مجبور میشود تا به نبردی قدرتمند و حیله گرانهای برود که در سمت دیگر آن یک نژاد اجنه و پریان پنهانی وجود دارد. "آرتمیس" احتمال میدهد که همین اجنهها مسئول ناپدید شدن پدرش باشند …
زندگی جما پس از اینکه متوجه میشود باردار هست، زیر و رو میشود. او باید به طور همزمان بارداری خود را مدیریت کند و به پدر غمگینش مالکوم پس از فروپاشی ازدواجش کمک کند.
در شهر کوچک خیالی چادر ویل در شمال، کارآگاه سابق پلیس متد، ریا آجونوا، به بررسی یک سری جنایات عجیب و غیرقابل توضیح میپردازد که باعث میشود مردم شهر روی یک محور بچرخند.