یک مددکار اجتماعی با استفاده از هنرهای نمایشی سیرک، زندگی خود را وقف بازپروری کودکانی کرده است که در خیابانهای ناپل از تحصیل بازماندهاند. با این وجود، فعالیتهای او با مخالفت خانوادههای ساکن در آن محله مواجه میشود و شهامت این کودکان که با پاهای چوبین و بینیهای سرخرنگ خود جلوهگری میکنند، با واقعیتهای تلخ زندگیشان در تضاد قرار میگیرد.
آنا، زنی ۳۳ ساله، ۱۵ سال حبس را به دلیل قتل خواهر دوقلویش گذرانده است. او که در زمان وقوع حادثه به سن قانونی رسیده بود، با وجود اتمام دوران محکومیت، همچنان با قضاوت خود و دیگران دست و پنجه نرم میکند. او برای دوری از رویارویی با مادرش، به شهری کوچک در توسکانی فرار کرده و به عنوان کتابدار مشغول به کار شده است.
سه نوجوان برای نجات دوستشان که توسط نازیها اسیر شده، سفری پرخطر را آغاز میکنند. در این سفر، با چالشهای زیادی روبرو شده و متوجه میشوند که آزادی، بهایی سنگین دارد.
دو خواهر دوقلو، با ظاهری مشابه اما روحی متفاوت، در جستجوی هویت خود سفری را از ایتالیا تا خاورمیانه آغاز میکنند. در این مسیر، با چالشهای بسیاری روبرو میشوند و برای رسیدن به خواستههایشان، ریسکهای بزرگی را به جان میخرند.
در آستانه جنگ ایتالیا در سال 1914، داستان در جزیره کاپری روایت میشود. در این داستان، لوچیا، یک بزچران، با سیبو، رهبر کمون جوانان اروپای شمالی و دکتر جوان شهر ملاقات میکند...