فرار زندانی شماره ۲۹۹ از زندان کالاگاتی، بدون به جا گذاشتن هیچ سرنخی، معمایی را برای دو کارآگاه استخدامشده توسط اداره پلیس رقم میزند. تحقیقات آنها به کشف شگفتانگیزی منجر میشود.
گانش گانگادارن، یک طراح فلج از کمر به پایین، ضمن مبارزه با رنجها و شیاطین درونی خود، میکوشد تا در فضای بیرحم و سایههای آزاردهندهی ترحم، به یک زندگی معمولی و عادی دست یابد.
ترس، روستایی را فرا میگیرد، زیرا قتلها به طرز مرموزی انباشته میشوند. شایلو، یک زن جوان در دل این داستان است و این داستان معمایی با سفری سینمایی پر از تعلیق آشکار میشود...