گروهبان سرگرد زک با همسر، پسرش و تانک شرمن به یک پایگاه جدید ارتش می رسد. یک شب در یک کافه او یک دلال / معاون را از کتک زدن یک دختر "منع" می کند. کلانتر فاسد از پسر زک برای انتقام و زک از تانک او استفاده می کند...
یک وکیل اهل لسآنجلس که با یکی از دوستان شوخطبع خود شرطبندی کرده، به آگهی یک نویسنده زیبای مجله در شیکاگو پاسخ میدهد. این نویسنده برای انجام یک گزارش تحقیقاتی خود را نامزد ازدواج معرفی کرده است. سپس وکیل شرط دیگری میبندد که بتواند رابطهاش با او را برای دو هفته کاملاً دوستانه و افلاطونی نگه دارد.