لوردس، زن جوانی است که شبها در یک رستوران به تمیز کردن مشغول است. تمام پولی که به دست میآورد، برای پسرش است که با مادرش در شهر زادگاهش زندگی میکند. ما بسیار کم درباره پسر لوردس میدانیم، تنها اینکه او بیمار است و لوردس هر شب در حال کار کردن و ارسال پول برای کمک به پسرش و یافتن درمان برای بیماریاش است. ناگهان، لوردس در رستوران دیدگاههایی را میبیند...