فیلم که بر اساس یک رمان تصویری ساخته شده، داستان افسر پلیسی را روایت میکند که بیمی از مرگ ندارد و هیچ چیز نمی تواند جلوی او را در راه مبارزه با جرم و حنایت در خیابان ها بگیرد...
داستان راجع به دختری است که از کودکی آموزش دیده و برای (سازمان جاسوسی آمریکا) کار می کند ولی از این شغل خسته شده و می خواهد یک زندگی عادی داشته باشد. او در یکی از ماموریت ها وانمود می کند مُرده است و با یک شخصیت جدید وارد زندگی تازه ای می شود، ولی فرار از دست ” سازمان سیا ” به این آسانی ها نیست و آن ها بالاخره ا او را پیدا می کنند….
لوردس، زن جوانی است که شبها در یک رستوران به تمیز کردن مشغول است. تمام پولی که به دست میآورد، برای پسرش است که با مادرش در شهر زادگاهش زندگی میکند. ما بسیار کم درباره پسر لوردس میدانیم، تنها اینکه او بیمار است و لوردس هر شب در حال کار کردن و ارسال پول برای کمک به پسرش و یافتن درمان برای بیماریاش است. ناگهان، لوردس در رستوران دیدگاههایی را میبیند...
«گوئن کامينگز» (بولاک)، روزنامه نويس نيويورکي که به نوش خواري علاقه ي خاصي دارد، در مراسم عروسي خواهرش (پرکينز)، مست مي کند و ابتدا کيک عروسي را سرنگون مي کند و بعد تر ليموزين بزرگ عروس و داماد را مي دزدد. دادگاه نيز حکم مي دهد که بايد بيست و هشت روز را در يک مرکز بازپروري معتادان بگذارند...
داستان این سریال درباره گروهی کارمند هستندکه در شرکتی مشغول به کارند. هر یک از این افراد عیبی منحصر به فرد دارند و در راس آنها رئیس آنهاست که بیش از دیگران عیب دارد.
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...