رمو، سوارکاری با استعداد است اما رفتارهای خود ویرانگرش مانع از پیشرفت او شده است. آوریل، سوارکار دیگری که باردار است و رمو پدر فرزند اوست، باید تصمیم سختی بگیرد. هر دو آنها برای سیرنا، کارفرمای مشترکشان، مسابقه میدهند.
موران، کارمند بانک، نقشه سرقت پول از بانک را میکشد تا دیگر مجبور به کار نباشد. او همدست خود را برای مخفی کردن پول انتخاب میکند، اما به زودی تحت فشار تحقیقات، همدستش با زنی آشنا میشود که او را برای همیشه تغییر میدهد.