رمو، سوارکاری با استعداد است اما رفتارهای خود ویرانگرش مانع از پیشرفت او شده است. آوریل، سوارکار دیگری که باردار است و رمو پدر فرزند اوست، باید تصمیم سختی بگیرد. هر دو آنها برای سیرنا، کارفرمای مشترکشان، مسابقه میدهند.
تئو، یک بیگانه از سیاره سااوراسیا ، عاشق بازی و شوخی با پدربزرگش اولدوک است. در سفر به زمین با دو نفر آشنا می شود که اهمیت دوستی را به او نشان می دهند...