استفان پس از مرگ همسرش، به همراه دختر 8 ساله اش ویکی که دیگر صحبت نمی کند به کوهستان می رود. یک روز، ویکی در حالی که در جنگل قدم می زند، متوجه توله سگی می شود که تصمیم می گیرد مخفی نگه دارد. نام او را "راز" می گذارد...
داستان مردی دوچهره به نام ژولین، همسر و پدری که مشاور املاک است. او عاشق آلیس، مشتری جوانی میشود. اما در ادامه مشخص میشود که آلیس در چایفروشی ماری، همسر ژولین کار میکند.