یک زن و شوهری بلغاری و ژاپنی در کانادا به عنوان مهاجر زندگی میکنند و قصد دارند برای انجام فرآیند باروری درون رحمی به بلغارستان سفر کنند. در آنجا، آنها در یک حادثهی ناگوار شرکت میکنند که جان یک کودک را میگیرد...
: "چیهیرو" انسانی افسرده است که از مردن هراس دارد. او بهمراه همسرش یوری تصمیم میگیرد به شهر بالی در اندونزی سفر کنند تا خواهر حامله اش کومی را ملاقات کند. آنها امیدوارند که سفر برای آنها تغییراتی را حاصل کن
: سالا یه معلم در دبیرستان است. و با یک دانش آموز دختر رابطه برقرار کرده است. یک روز متوجه میشه که پدر اون در یک مسئله جنایی دست داشته است.او از پدرش سالها جدا بوده است. او به خانه پدرش میرود و میبیند که پدرش، پسری را زندانی کرده است. و پدرش از سالا میخواهد تا پسرک را پنهان کند و اجازه ندهد بقیه بویی ببرند و...حالا سالا ممکنه صلاح باشه
زن و شوهری به ساختمان خونواده ای که صاحب یک چاپخانه هستن نقل مکان میکنند ولی این زوج از مهمان نوازی خونواده سوء استفاده کرده و دوستان زیادی را دعوت میکنند و ...