دو رفیق خلافکار در جریان یک کلاهبرداری به زندان می افتند و در زندان از طریق پیرمرد در حال مرگی به نقشه یک گنج بزرگ دست پیدا میکنند. این تاج سلطنتی هر تکه جواهراتش در یک خانه است و این دو دوست باید آنها را پیدا کنند…
غزل دلاویز و سورنا در یک دانشکده تحصیل می کنند و هر دو شاعرند. غزل ناراحتی چشمی دارد و با شدت یافتن بیماری، از تحصیل در دانشگاه انصراف می دهد و بعد از مدتی بینایی اش را از دست می دهد سورنا که نگران سرنوشت غزل شده به سراغ او می رود تا در درس های دانشگاهی کمکش کند و به تدریج بین آن ها علاقه ای ناگفته به وجود می آید…
حمید پرتوی که دادستان است در یکی از محاکم قضایی، جوانی افغانی را متهم به قتل می کند و اهمیتی به انکار جوان نمی دهد. جوان افغانی در زندان خودکشی می کند و سپس مشخص می شود قاتل کس دیگری بوده است. حمید در اثر عذاب وجدان ناشی از این اشتباه از کار کناره می گیرد اما…
اسفندیار به دلیل بیماری پدرش مامور میشود تا با مرسدس بنز به جای پدرش به کاشان برود. در این میان اسفندیار که میبیند یک اتومبیل گران قیمت به دست آورده سفر را یک روز عقب میاندازد و تصمیم میگیرد به اتفاق دوستانش یک روز با مرسدس خوش باشند. در طول روز اتفاقهای ناخوشایندی برای اسفندیار و دوستانش رخ میدهد که همگی از مرسدس متنفر میشوند و اسفندیار صبح روز بعد مرسدس را به آتش میکشد و…