پس از زلزله بزرگ کانتو در سال 1923، گروهی از کشتی گیران سومو زنان به منطقه نزدیک توکیو می رسند. دو عضو یک گروه آنارشیست رقابت آنها را تماشا می کنند و مجذوب آنها می شوند...
یک خواهر و برادر در حاشیه جامعه با هم زندگی می کنند. برادر، یوشیو، پایش آسیب دیده است، خواهر، ماریکو، معلولیت ذهنی دارد و بیشتر وقت خود را در خانه می گذراند. وقتی یوشیو کارش را از دست می دهد، کارهای غیرقابل تصوری را انجام می دهد و جسد خواهرش را می فروشد تا هزینه غذا و اجاره خانه را بپردازد...
به مدت 50 سال هیچ دختری در دهکده کوچک در اعماق کوه ها متولد نشد. یک استاد، دستیارش و دانشجویان دخترش از دانشگاه برای کار میدانی وارد این روستای دور افتاده می شوند...