جو زندانی نامهای به برادرش دن مینویسد و در آن از دلتنگی برای بودن در کنار خانواده در کریسمس میگوید. او از اینکه نمیتواند سس مخصوص گوشت کبابشده را درست کند و چقدر همه را دلتنگ شده، افسوس میخورد. این داستان بر اساس آهنگ معروف استرالیایی پل کلی نوشته شده است.
گروهی از دوستان متوجه میشوند با استفاده از یک دست مومیایی شده مرموز میتوانند با ارواح تماس بگیرند، اما یکی از آنها زیاده روی می کند و نیروهای ماوراء طبیعی وحشتناک را آزاد می کند...
میلی مضطرب برای گذراندن دوره کارآموزی در یک شرکت معماری معتبر از ولینگتون به نیویورک می رود که لحظه ای وحشتبار باعث می شود که او پرواز خود را از دست بدهد...
خواهر و برادرهایی که به عنوان کارآگاه در یک شهر کوچک کار می کنند، در این رویه جنایی کمدی با مردم محلی عجیب و غریب، منابع محدود، روابط تیره و تار آنها و پدرشان که رئیس پلیس است، حرکت می کنند.