تامارا برای استراحت از باغ سیب خانواده اش دیدن می کند. او با ویل دوست صمیمی دوران کودکی اش که اکنون مدیر مزرعه شده تلاش می کنند تا باغ را زنده نگه دارند...
دو زن خود را بین مرگ و زندگی در دام یک ماشین تاریک و مرموز می بینند. همانطور که آنها برای فرار جستجو می کنند، باید با لورس ها مبارزه کنند، نژادی از موجودات که مصمم هستند آنها را تا شب زندانی کنند...