نخستوزیری بیرحم و انتقامجو با ارادهای آهنین به اوج قدرت رسید. او که تشنهی قدرت بیش از پادشاهان بود، برای رسیدن به مطلوب خود از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
تونجی که در یک محله فقیر نشین نیجریه زندگی می کند، تونجی، ماشین عموی خود را قرض می گیرد و از دوستانش، چیکودی، افیونگ و آبراهام می خواهد تا در یک جویراید در اطراف محله به او بپیوندند. وقتی آنها با ماشین تصادف می کنند اوضاع خراب می شود و فقط 5 ساعت فرصت دارند تا قبل از اینکه عموی تونجی از سر کار برگردد بودجه مورد نیاز برای تعمیر وسیله نقلیه را جمع آوری کند.
آدیره، روسپی که در حال فرار است، به یک شهر کوچک نقل مکان می کند و کار تولید لباس زیر با پارچه سنتی آدیره را آغاز می کند. این کار به طور غیرمنتظره ای زنان محافظه کار شهر را با قدرت بیان همراه می کند. اما ...