ساکشی میبایست دختر هفت سالهی خود را از دست یک فرقهی خرافی نجات دهد و در این راه با نابسامانیهای اجتماعی و وحشتی که پیوسته او و زنان جوان پیرامونش را آزار میدهد، مقابله کند.
وندیاثوان برای عبور از سرزمین چولا برای رساندن پیامی از ولیعهد آدیتا کاریکالان حرکت می کند. کوندوای تلاش می کند تا صلح سیاسی را در حالی که دست نشاندگان و رؤسای خرده پا بر علیه تاج و تخت توطئه می کنند برقرار کند...