گای و هایدی در آستانه ازدواج قرار دارند، اما فشارهای وارده از سوی مادر گای، روابط آنها را تیره کرده و باعث شده است تا به صحت تصمیم خود برای ازدواج شک کنند.
گذشت زمان، خاطرات شبِ درگذشت مادر را، که درهم شکسته و مبهم بود، در ذهن فرزندان زنده میکرد. میل به یادآوری خاطرات، بار دیگر زخمهای کهنهی یک خانوادهی ازهمپاشیده را تازه کرد.
ترجمه: یک مدیر استعدادهای سابق و مادر مجردش یک ستاره جدید را کشف می کند و حرفه خود را دوباره شروع می کند. با این حال، علاقه زن به ستاره، حسادت پسر نوجوانش را برانگیخته و او در تلاش است تا بین خانواده و حرفه خود تعادل بیابد...