داستان درباره غانم، شترسواری است که برای مسابقه بزرگ صفوه آماده میشود. برادر کوچکترش، مطر، شعرهای غانم را درباره پدربزرگ شترسوارشان که با نام "حجان" شناخته میشود، حفظ میکند. وقتی غانم در مسابقه مقدماتی منطقهای شرکت میکند، دخالت های ناجوانمردانه باعث از بین رفتن رویاهای او می شود.
دو نفر رانده شده، یک جذامی قبطی و شاگرد یتیمش، برای اولین بار مستعمره جذامیان خود را ترک می کنند و برای جستجوی آنچه از خانواده هایشان باقی مانده است، سفری را در سراسر مصر آغاز می کنند...