بعد از اینکه سلی از کما بیدار میشود، درمییابد که توانایی دروغ گفتن را از دست داده است. دوستش، کستی، این موضوع را فرصت مناسبی برای ساختن یک نمایش تلویزیونی موفق میبیند؛ اما زمانی که تصمیم به تولید فصل جدید برنامه «بازهاوس» میگیرند، همه چیز از کنترل خارج میشود.
سلی برای شرکتکنندگان سورپرایزهای زیادی تدارک دیده: شرکتکنندگان مخفی، یک ویلای دورافتاده در جنگل که فقط با قایق قابل دسترسی است، و یک کارمند لباسپوش با وظیفه ترساندن آنها که این ماجرا را هیجانانگیز میکند.
گروهی از نوجوانان برای خلاص شدن از فقدان تکنولوژی به یک اردوگاه تابستانی میروند. داستانهای مختلف شخصیتها رخ میدهد تا اینکه نوجوانان متوجه میشوند که اردوگاه تابستانی آن چیزی که به نظر میرسد نیست...
داستان فیلم درباره دوستی و خانواده است که با موضوع کریسمس، یک فیلم خوب و آسان برای تماشا است. فیلم را پدربزرگ سلی (معروفترین ولاگر رومانی) در سن 74 سالگی به نوهاش تعریف میکند...