در آیندهای نه چندان دور، واقعیتی وجود دارد که در آن برای نجات کره زمین، "مرگ وظیفه همگانی" است، به طوری که افراد 50 ساله این فداکاری را انجام میدهند، در حالی که هنرمندان نوجوان موظف به مستندسازی آن هستند.
پس از چندین اتفاق ناگوار، ریچل تنها چیزی که میخواهد مکانی برای التیام زخمهایش است. اما متوجه میشود که مادربزرگش کلاهبرداری کرده است. با کم شدن گزینهها برای نجات خانه مادربزرگش از مصادره، ریچل مجبور میشود اوضاع را به دست بگیرد...
یک ستاره موسیقی کانتری همه چیز را پشت سر می گذارد تا به ریشه های خود بازگردد و عشق واقعی را پیدا کند. چیزی که انتظار آن را ندارد، پیدا کردن عشق حقیقی است...