ایچابود کرین، یک آموزگار یانکی، به روستای خوابآوران میآید و عاشق کاترینا ون تاسل میشود. بروم بونز، نامزد کاترینا، میخواهد ایچابود را از سر راه خود بردارد. او لباس شبح سربریده را میپوشد و ایچابود را میترساند. ایچابود از ترس میگریزد و دیگر هرگز دیده نمیشود...