دانش آموزان مدرسه شبانه روزی به نام های سامانتا و کلارا که نمی توانند برای تعطیلات به خانه بروند، با ورود یک گروه آدمکش درست زمان کریسمس، با خطری مرگبار روبرو می شوند...
این اثر یک کمدی سیاه است که در بستر فقر و اعتیاد روایت میشود و امیدی به آینده در آن دیده نمیشود. داستان حول محور دو خانواده در شهری کوچک میچرخد که پس از مرگ یک کودک، برای انتقام و کشتن یکدیگر مصمم میشوند. با این حال، تلاش برای پنهان کردن یا از بین بردن جسد در اوج زمستان، فاجعه و هرج و مرج به بار میآورد.
زن جوانی که به نظر میرسد تسخیر شده است، از یک برنامه رادیویی مسیحی درخواست کمک میکند. مجری برنامه، بیل، او را به خانه خود دعوت میکند تا به او در یافتن رستگاری یاری رساند.