در شِرلی تمپل، افسر شورشی، برای دیدن خانوادهاش به مزرعه مخروبهاش بازمیگردد و دستگیر میشود. یک سرباز یانکی به او ترحم کرده و فراریاش را برنامهریزی میکند. همه گرفتار میشوند و قرار است افسران اعدام شوند. شِرلی و «بوجانگلز» رابینسون از رئیس جمهور لینکلن التماس میکنند که دخالت کند...