یوسته و ارنستا، همسران لوکاس و توماس، به مناسبت پیروزی لوکاس در مسابقات هنرهای رزمی و جشن تولد توماس، یک آخر هفته را در خانهی ییلاقی همراه با خانوادهها تدارک میبینند. قرار بر این بود که آخر هفتهای آرام در روستا سپری شود.
یک سردبیر معروف مجله مد که مردی متعصب و زن ستیز بود، ناگهان صبحی از خواب بیدار می شود و می بیند که تبدیل به زن شده است. این اتفاق او را مجبور می کند تا دیدگاه خود را نسبت به زنان و جایگاه آنها در جامعه دوباره ارزیابی کند.