اوشین، دختر جوانی بود که به دلیل مشکلات مالی خانواده اش، مجبور شد از خانه و خانواده اش جدا شود و برای کار به خانواده دیگری برود. او در خانواده جدیدش با سختی ها و مشکلات زیادی روبرو شد، اما با اراده و پشتکار توانست بر آنها غلبه کند و زندگی خوبی برای خود بسازد.
سه مرد که کلاه ایمنی موتورسیکلت به سر دارند از یک فروشگاه رفاه سرقت می کنند و سپس وسیله نقلیه خود را بیرون بیمارستان رها می کنند. گروهی از مردم در بیمارستان گروگان گرفته می شوند و بازرس ایشیدا و کاپیتان توهنو مذاکرات را انجام می دهند...