کاپیتان دزد دریایی یکچشم با چند تا بچه یتیم تو یه جزیره متروکه اردو زده تا دنبال گنج افسانهای کاپیتان زیلورتاند بگرده. پیت دزد دریایی میخواد به بچهها کمک کنه و سعی میکنه اون گنج رو براش پیدا کنه.
پیت دزد دریایی برای پیوستن به باشگاه دزدان دریایی شجاع، باید یک هیولای دریایی را شکست دهد. او به بندر متروکه کومو میرود تا با این هیولا روبرو شود و برای این کار کاملاً آماده است.
پیت دزد دریایی و همراهانش در سفر به کاتوکینه با دختری کولی به نام اسمرالدا آشنا میشوند که همه به او علاقهمند میشوند جز استین. استین متوجه میشود که اسمرالدا قصد دارد با استفاده از قدرتهای جادویی، کشتی آنها را بدزدد.