وقتی هایدی برای تماشای خواهرزاده و برادرزاده اش به خانه برمی گردد، با عشق دبیرستانی اش روبرو می شود. هایدی به او پیشنهاد می کند که در یک رقص به او کمک کند، و...
استفانی نیکولز صاحب مغازه کریسمس است، اما ناگهان با خبر ناگواری روبرو میشود: صاحبملک قصد دارد ساختمان را تخریب کند و قرارداد اجاره مغازهها را فسخ کند. استفانی که ناامید شده، در آستانه کریسمس با مایکل کیلپاتریک، که برای صاحبملک کار میکند، آشنا میشود. مایکل به او کمک میکند تا مغازهاش را نجات دهد و در این میان، عشقی غیرمنتظره بین آنها شکوفا میشود...
"بروک" و "راجر"، دو طراح گرافیک در یک شرکت به پیشنهاد رئیسِ جدید شان با هم اشنا می شوند ولی ای آشناییت بدون عشق است، ولی طولی نمی کشد که آن ها با هم بیشتر آشنا می شوند و شور و عشق در ان ها پدیدار می شود ..
هدر فردی با روحیات جذاب و آزاد و بابی یک افسر نیروی دریایی می باشد که در خارج از کشور خدمت می کند. به لطف تولید تئاتر سرگرم کننده "سرود کریسمس" ، این دو فرد بدشانس به طرزی باورنکردنی عاشق هم می شوند...
یک زن تاجر که به شدت مشغول کار است، پس از آنکه ناگهان آرزو میکند که ای کاش مسیر دیگری را در زندگی انتخاب کرده بود، معنی جملهی «مراقب آرزوهایت باش» را میفهمد.