یک آتشنشان پس از اینکه پیشنهاد ازدواجش دود میشود و به هوا میرود، دچار ترس از ارتفاع میشود و رویاهای عجیبی میبیند. آیا معلمی که بعداً ملاقات میکند، سرگیجهاش را درمان میکند و قلب شکستهاش را التیام میبخشد؟
خانواده گیوری مورر در آستانه رفتن به تعطیلات هستند، اما به جای چهار گذرنامه، فقط سه گذرنامه به دستشان میرسد. آنها به جای اینکه با یک ماشین آلمانی و مدارک همراهش به غرب بروند، گردشگرانی خواهند بود که از غرب میآیند.
گیولا، یک فوتبالیست حرفهای و همسرش، ماریان، آرزوی بچهدار شدن دارند. اما معلوم میشود که گیولا نازا است و وقتی نقشههایشان برای به فرزندی گرفتن نقش بر آب میشود، ماریان بدون اطلاع شوهرش معاملهای میکند: آنها فرزند به دنیا آمدهی یک زن جوان اهل رم را به فرزندی قبول میکنند.