یک یاکوزا که خشم رامناپذیری دارد و به اقتدار احترام نمیگذارد، خود را رهبری بقایای گروهی را که زمانی به آن تعلق داشت، میبیند تا بتواند منطقهای از خود را حفظ کند...
نائوسوکه و تامیکو یک طراح و پدر تامیکو را استخدام می کنند تا برایشان خانه بسازند. همانطور که نجار سنتی و طراح مدرن با هم برخورد می کنند، این زوج باید هر دو نفر را راضی کنند...
یوکوهاما یاکوزا که از زندان بیرون آمده و به یک زندگی آرام دارد ، مجبور است پس از مرگ رئیس خود ، گروه باند خود را رهبری کند. گروه کوچک او در یک آتش سوزی بین یک یاکوزای بزرگ گرفته می شود ...
هنگامی که یک پلیس به یک منطقه جدید منتقل می شود، واضح است که اوباش یاکوزاهای منطقه فقط با یک پلیس دیگر سر و کار ندارند. پلیس به دنبال نتایج است و از خشونت برای به دست آوردن نتیجه مصون نیست. با این حال، مسائل به سمت دیگری می رود، زیرا پلیس ماهیت اهداف خود را با همکاران خود در کنار هم قرار می دهد...
بونتا سوگاوارا میوشی ، قاتل خردهپا باند یاماموری است که به زندان فرستاده می شود. در این راستا اعضای خانواده در حالت آشفتگی سعی می کنند قدرت را از رئیس بگیرند...
در حالی که هیرونو در زندان است، رقیب او تاکدا، سازمان جنایتکار خود را به یک حزب سیاسی تبدیل می کند که دو مدیر آن در تشنگی خود برای قدرت، تنش های جدیدی را به راه می اندازند...
ماتسو از نیروهای پلیس، یکی از هم سلولی های سابق خود، و همچنین یک مامور پلیس که دستش را ماتسو قطع کرده، فراری است، و برای سرپناه از خانه ی یک روسپی سر در می آورد...
یک جوان خلافکار برای انتقام از گانگسترهایی که او را کتک زدهاند به خانوادهای یاکوزا میپیوندد، اما دل به خواهرزاده بیوه رئیس میبندد و در این مسیر پرخطر، دشمنان و جسدهای زیادی بر جای میگذارد...
پس از جنگ جهانی دوم، شهر آنها انبوهی از آوار بود. گنوسوکه ، رئیس نسل دوم گروه کامیزو ، با حفظ بازارهای سیاه و اقلام غیرقانونی از بازار در فضای باز ، جوانمردی یاکوزا را حفظ می کرد...
سه دزد از دزدی فرار می کنند که یکی از آنها دو نفر دیگر را می کشد. او به یک فاحشه پناه می برد و پلیس به دنبال او است، اما تنها پس از ده سال انگیزه واقعی او آشکار می شود...