مالینا گیج و مبهوت به هوش میآید، متوجه میشود که نه تنها در صندوق عقب یک ماشین پرسرعت گیر افتاده، بلکه حافظهاش را هم از دست داده است. او با تنها داشتن گوشی موبایلش به عنوان پیوند با دنیای بیرون، یک مبارزه جانفرسا برای بقا را آغاز میکند...
سال ۱۹۹۷ است. فرانک، نابغه کامپیوتری با استعداد تجاری، علاقه به زندگی شبانه و تمایل بیمارگونه به اثبات خود، تنها یک چیز میخواهد: دیسکوی خودش که نه تنها از رقبا پیشی میگیرد، بلکه آنها را شرمنده میکند...
جانی 14 ساله فروشنده مواد مخدر در خانه ای برای جوانان است. وقتی میفهمد که دیگر نمیتواند آخر هفتهها به خانه برود، از یکی از مشتریانش، بازیگر مشهوری به نام آنتونی، میخواهد که نگهبان آخر هفته او باشد...
سیلویا و ادی زندگی خوبی در آمستردام دارند و دارای دو فرزند هستند آنها از خانواده ای هستند که در کار تجارت مواد مخدر هستند که سرپرستی آن بر عهده ادی هست...
یک دانشجوی روانشناسی جوان به دنیای تاریک و ترسناک یک برنامه شیطانی و مرموز کشیده می شود که شروع به ترور او می کند، عکس ها، فیلم ها و پیام های متنی توهین آمیز درباره خودش را پخش می کند و عمیق تر و عمیق تر به زندگی شخصی او نفوذ می کند...