Timo Lavikainen

فیلم، داستان کشیشی را روایت می‌کند که با سقوط شهاب سنگ در شهرش، ایمانش به چالش کشیده می‌شود و با هرج و مرج و جنایت مواجه می‌شود.

یانه در بحران عاطفی تصمیم می گیرد به تنهایی برای پیاده روی در طبیعت زیبای لاپلند برود. طبق معمول، همه چیز به راحتی پیش نمی رود. ایناری که می خواهد به زندگی کاری خود بازگردد، با دعوت دوستش به مسابقات سالانه فوتبال باتلاق، فرصتی را می بیند...

داستان این فیلم در مورد آقای زندی و ایناری است که ماجراجویی شروع میشود...

داستان از زمانی آغاز می شود که گرامپ از پله های زیرزمین سقوط می کند و مچ پایش آسیب می بیند. در نهایت مجبور می شود آخر هفته را در هلسینکی، بخاطر فیزیوتراپی بگذراند. اما او یک زن فراموش کار دارد (بیماری آلزایمر) که باید ازش مراقبت شود...

یک نئونازی عاشق یک زن سیاه‌پوست که یک پسر سیاه‌پوست دارد می‌شود و با احساسات متناقضی روبرو می‌شود..

 یک کمدی در مورد آقای زندی، یک مرد از لاپلند در شمال فنلاند، مردی است که حرفه ای را از زندگی در رفاه ساخته شده است. Inari، دوست دختر خود را، از ناتوانی آقای زندی از گرفتن گرفتن خسته است …

داستان فیلم در مورد زندگی خواننده و بازیگر فنلاندی "اولاوی ورتا" می باشد ...