یک پسر ثروتمند نسل دوم حافظه خود را از دست می دهد و در حمام/آبگرم سر می کند و و در آنجا مهارتهای لازم برای ارائه بهترین حمام به مشتریان را یاد میگیرد...
هنگامی که "دیدی" یک بازیگر مشتاق که قصد دارد خودش را به خواهر بزرگترش که یک سوپر استار است ثابت کند با "چومنی" صاحاب رستوران ماکارونی بخت برگشته آشنا می شود و به طور حیر انگیزی سرنوشت آن ها را به هم وصل میکند...
داستان در دبیرستان شروع میشود. سو یون جین یک دانش آموز آرام و ساکت بود در صورتی که cheng zheng دقیقا عکس (نقطه ی مقابل) او بود. او عاشق سو یون جین میشود و پیگیر او میشود تا زمانی که به کالج (دانشگاه) میرفت ، در حالی که هر دو در دانشگاه های مختلفی درس میخواندند. بعد از مدتی آنها قرار گذاشتن با همدیگر را آغاز میکنند ، هر چند اختلاف طبقاتی و هویت و پیشینه ی خانواده هاشون باعث جدایی آنها میشه. بعد از جدایی یون جین متوجه میشه که بچه ی cheng zheng رو بارداره اما بعدن بچه رو از دست میده. به خاطر سقط جنین دیگه نمیتونه باردار بشه. اون به خاطر لجباز بودنش به cheng zheng چیزی نمیگه… چند سال بعد یون جین در حرفه ی موفق خودش دائمی میشه و cheng zheng از دوباره وارد زندگیش میشه…
در این داستان عاشقانه، آنتونی با یک حرکت بزرگ روبرو می شود. او در پی کسب مدرک تجاری معتبر ، خانه خود را به مقصد استرالیا ترک می کند. او نه تنها خانواده اش ، بلکه عشق زندگی اش ، یینگ را نیز ترک می کند. با بزرگ شدن آنتونی ، با پیدا کردن عشق ها و سرگرمی های جدید ، او در حال خداحافظی با تنها زنی است که واقعاً دوست داشته است...