آقای اودایابانو، که زمانی مقام دیاسپی را بر عهده داشت، در یک برنامه تلویزیونی به مرور خاطرات حرفهای خود میپردازد. وی در این برنامه، جزئیات هیجانانگیز پروندهای به نام چپاناتوتا را که نقطهٔ عطفی در زندگی کاریاش بوده است، برای مخاطبان بازگو میکند.
این داستان زندگی سوپراستار، دیوید پادیکال، را دنبال میکند. دیوید بازیگر خوبی است، اما در نقطهای از زندگیاش مجبور میشود به درون خود نگاه کند تا شخصیت واقعیاش را پیدا کند و از ظاهر یک ستاره فراتر برود.
یک وکیل بیکار که برای تامین هزینه های جراحی مادرش دست و پنجه نرم می کند، برای کسب درآمد به ابزارهای غیرقانونی متوسل می شود. با این حال، زمانی که حرص و طمع او را فرا می گیرد، او تمام تلاش خود را می کند تا ثروتمند شود...
شیوارامان نیر پس از از دست دادن خانه اجدادی خود به آراکال ماداوانونی، از ستوان مورد اعتماد خود، ندونگادی، کمک می گیرد تا آراکال را بکشد و خانه آنها را پس بگیرد...