وقتی پدر ناتالی کانوی درگذشت، او باور داشت که برای همیشه تنها خواهد ماند. پس وقتی برادر گمشدهاش، لوک، پس از بیست سال غیبت بازگشت، او بسیار خوشحال شد. او تکه گمشده پازل خانوادگی بود که او باور داشت گم شده است. فقط یک مشکل وجود دارد - لوک یک کلاهبردار بدنام است و ناتالی تنها وارث ثروت کوچک خانوادهشان است.