ماری (Akiko Kikuchi) در توکیو بزرگ شده است و از زندگی در آن خسته شده است برای همین تصمیم به نقل مکان به شهر بچگی خود در استان شیزوئوکا میگیرد . او یک دکه کوچک فروش شربت با یخ باز میکند که از این کار خیلی لذت میبرد .
میتسوکی و یویا به خاطر ازدواج والدینشان خواهر و برادر ناتنی می شوند. میتسوکی نمی تواند با خانواده جدیدش کنار بیاید و یویا نمی داند چگونه به خواهر ناتنی جدیدش نزدیک شود. یک روز، میتسوکی توسط روح هیوری تسخیر می شود. هیوری یویا را دوست دارد و معتقد است یویا می تواند به او کمک کند تا به بهشت برود. هیوری یک کمربند پاکدامنی چرمی روی میتسوکی میگذارد و...