ونوم از شخصیت های مکمل داستان « مرد عنکبوتی » بوده که حضور نصفه و نیمه ای هم در سینما و فیلم « مرد عنکبوتی » داشته که همان حضور کوتاه با استقبال مناسب مخاطبین سینما مواجه شده بود. ونوم برخلاف دیگر شخصیت های اَبَرقهرمانی مشهور دنیای کمیک، عمر طولاین ندارد و کمتر از 40 سال است که خلق شده اما همین مدت کوتاه کافی بوده تا بتواند طرفداران خاص خودش را بدست آورد و نام خود را زنده نگه دارد. حالا در روزگاری که آثار اَبَرقهرمانی به موفقیت های فراوانی در سالن های سینما دست پیدا کرده اند و هرکدام از آنها یکی پس از دیگری در حال رکوردشکنی در سینماست، ساخت فیلمی مستقل براساس شخصیت « ونوم » نیز در دستور کار قرار گرفت تا این اثر نیز به چرخه اقتصادی سینما اضافه گردد. داستان فیلم از این قرار است :
سفینه ای هنگام حمل محموله ای دچار سقوط به روی زمین می شود اما بطور معجزه آسایی خلبان آن زنده می ماند. بزودی مشخص می شود که دلیل زنده ماندن او وجود ماده ای در بدنش است که حالت او را تغییر داده و می تواند یک ماشین کشنده از افراد بسازد. در این وضعیت کارلتون ( ریز احمد ) در آزمایشگاه مخفی خود پژوهش های غیرانسانی را برای تست این ماده سیاه آغاز می کند و در این بین، ادی ( تام هاردی ) خبرنگاری که سازنده برنامه های زرد در تلویزیون است و از این راه کسب درآمد می کند، سعی دارد از ماجرا سر در بیاورد. اما سماجت ادی منجر به این می شود که او میزبان موجودی به نام ونوم شود و...
« ونوم » برخلاف آثار سونی پیکچرز که معمولاً از لحاظ کیفی آثار متوسط رو به بالایی هستند، یک استثناء محسوب می شود چراکه تمام اجزای تشکیل دهنده « ونوم » دارای ایراداتی است که این روزها کمتر می توان در آثار اَبَرقهرمانی شاهد آن بود. در واقع پس از موفقیت های مارول در ساخت آثار اَبَرقهرمانی و خلق الگویی که مورد استفاده بسیاری از فیلمهای دیگر نیز قرار گرفته ، عجیب به نظر می رسد که « ونوم » اصلاً حال و روز خوشی نداشته باشد و در ایجاد حداقل های سینمای اکشن ناتوان باشد.
نخستین ایراد « ونوم » را باید در فیلمنامه و شخصیت هایی دانست که هرگز تبدیل به شخصیت نمی شوند و در حد یک تیپ ناکارآمد باقی می مانند. شخصیت کارلتون با بازی ریز احمد یکی از شخصیت های عجیب و غریب فیلم به شمار می رود. شخصیتی که کاملاً تک بُعدی هست و حرکات او در فیلم نشانگر یک نقش منفی کاملاً کلاسیک است. او خونسرد است و به هیچ قاعده ای پایبند نیست و بطور خلاصه از آن دست شخصیت هایی است که ظاهراً هرگز در زندگی اش آدمیزاد معمولی ندیده و حتی در خواب هم بی رحمی مطلق را تجربه کرده! وضعیت پرداخت شخصیت کارلتون درباره دیگر آدمهای فیلم نیز صدق می کند و آنها وضعیت بهتری از او ندارند. شاید در این بین تنها کشمکش میان ادی و ونوم تا حدی توانسته باشد فیلم را سرپا نگه دارد. کشمکشی که رگه های طنز نیز در آن به کار رفته و می تواند مخاطب را به خود همراه نماید. متاسفانه سازندگان زمان خیلی زیادی را به این تقابل درونی اختصاص نداده اند.
سکانس های اکشن فیلم نیز چنگی به دل نمی زنند و نقطه قوتی در آنها مشاهده نمی شود. یکی از نکات ناخوشایند فیلم آن است که بیشتر اتفاقات محرک فیلم در شب اتفاق می افتد و این یک معضل اساسی برای فیلم محسوب می شود چراکه شخصیت ونوم زمانی که در تصویر ظاهر می شود کاملاً سیاه است و ترکیب نور شب و رنگ ونوم، تصویر نه چندان واضحی از این موجود به تماشاگر ارائه می دهد که باعث می شود گنگ و مجهول به نظر برسد. فارغ از مشکل شب و رنگ ونوم، خلاقیتی هم در خلق سکانس های اکشن به کار نرفته بطوریکه حتی مبارزه پایانی اثر بیش از اندازه متکی به CGI بوده و حس واقعیت را کمرنگ می نماید.
درجه نمایش فیلم را هم می توان یکی از علل ضعف « ونوم » برشمرد. درجه بندی سنی فیلم متعلق به نوجوانان است و همین موضوع سبب شده تا ونوم با آن چشمان ترسناک و دندان های تیز و بُرنده، موجود بی آزاری باشد که مخاطب می داند قرار نیست از آن بترسد. درجه بندی سنی فیلم موجب شده تا خشونتی در فیلم وجود نداشته باشد و همین عدم صراحت در روایت داستان یک هیولا آن هم زمانی که پیوسته در فیلم صحبت از خشونت و قاطعیت اوست، منافات زیادی با هسته داستان دارد. علی رغم اینکه در دو سال گذشته اثری همانند « لوگان » با درجه بندی سنی بزرگسال موفقیت های مالی و هنری فراوانی برای سازندگانش به ارمغان آورده، اما به نظر می رسد هنوز دلیل کافی برای سونی پیکچرز محسوب نمی شود.
تام هاردی در نقش اصلی فیلم اگرچه ارتباطی به بازیهای خوب هاردی در سالهای اخیر ندارد، اما وزنه سنگینی برای فیلم محسوب می شود و یکی از دلایل برتری « ونوم » به حساب می آید. شخصیت ادی در فیلم پرداخت بدی دارد و مخصوصاً زمانی که ونوم هم با او یکی می شود، هاردی نمی تواند خیلی کمکی به وضعیت فیلم نماید، اما روی هم رفته بهترین بازیگر فیلم محسوب می شود. نامهای مطرح دیگری هم در فیلم حضور دارند از جمله ریز احمد و میشل ویلیامز که استعدادهای هدر رفته فیلم محسوب می شوند و مخصوصاً میشل ویلیامز که برای ایفای نقش " آن " بسیار شناخته شده تر و پخته تر از آن است که این نقش مناسب او باشد!
« ونوم » یک اثر ضعیف محسوب می شود که نمی تواند انتظار طرفداران آثار اَبَرقهرمانی را برآورده کند. طرفدارانی که در چند سال اخیر به فرمول ساخت آثار اَبَرقهرمانی مسلط شده و به نظر می رسد از تماشای آن لذت می برند. اما این فرمول ها نه تنها در « ونوم » به چشم نمی خورد که حتی در اجرا نیز فیلم در تمام بخش هایش دچار ضعف می باشد. از « ونوم » در آینده قطعاً تنها یک تام هاردی بر جای خواهد ماند که می تواند دلیل مناسبی برای تماشای فیلم باشد اما اگر او را از فیلم بگیرید، تنها کنجکاوی برای تماشای یک هیولا برجای می ماند که به جهت درجه بندی سنی فیلم ، مظلوم و بی دردسر است و کاری با کسی ندارد!
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
کارمند سازمان ملل “گری لین” برای جلوگیری از گسترش بیماری که انسان ها را تبدیل به زامبی می کند دنیا را زیر پا می گذارد. زامبی هایی که ارتش ها و دولت ها را سرنگون کرده و خطر نابودی کل نژاد انسان, دنیا را تهدید می کند و …
«سام» یک دانش آموز دبیرستانی است که پدرش به مناسبت فارغ التحصیلی برای او یک اتومبیل کامروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه می شود اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکل دهنده به نام «بامبلی» است که به یک گونه از روباتهای فرا زمینی به اسم «اتوبوت» تعلق دارد...
۲۲ سال پس از پایان ماجراهای «پارک ژوراسیک» (نسخه اصلی فیلم در سال ۱۹۹۳ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ)، این محل به صورت یک پارک تفریحی توریستی درآمده و دایناسورهای واقعی قرون کهن (که توسط دانشمندان دوباره خلق شده و امکان حیات یافتهاند) در آن قرار دارند ...
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.