=میا و جان یک زوج جوان هستند که بزودی صاحب فرزندی خواهند شد. اما زمانی که جان برای میا یک عروسک قدیمی می خرد و به او هدیه می دهد، اتفاقات ناگواری برای این زوج رخ می دهد که…
فیلم دوبله پارسی کامل و بدون حذفیات « آنابل »
دوبله توسط استودیوهای غیرداخلی // مدیر دوبلاژ : مهدی بهرامی
گویندگان : مهدي بهرامي، بهاره طائب، رهام آفتابي، علي عابدي و ...
نسخه هایی که با این نماد
CC
نشان داده شدهاند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی
هستند.
کیفیت:
WEB-DL 2160p 4K
حجم :
4.41 گیگابایت
انکودر:
YIFY
داستنهای وحشتناک تر از این هم هست هرچند در مورد این یکی (آنابل)،میا و همسرش شخصیت های خیالی هستند همینطور اتفاق آتش سوزی،حمله به همسایه ها و این زن و شوهر توسط اون دو شخص شرور، شخصیت آلفری وودارد (کتابفروش) حقیقت نداره و کاملاً داستانیست. ولی در ماجری واقعی، عروسک آنابل توسط یک مادر به دخترش به اسم "دانا" که دانشجوی رشته ی پرستاری بوده هدیه داده می شه و مادر دان اون عروسک رو از یک مغازه عتیقه فروشی در سال 1970 خریداری می کنه. که در این فیلم روی گفتگوی بین مادر و عروسک فوکوس شده و یک داستان خیالی از اینکه چطور اون شیطان اهریمنی وارد یک عروسک شده. و دیگر ای که آنابل هینگز در همان زمان کودکی فوت کرد نه زمان بزرگسالی که در فیلم گفته شد بعد از به عضویت در آمدن به این فرقه! همچنین صاحبان این عروسک هیچ وقت در دور انداختن عروسک ناموفق نبوده اند و هیچ فعالیت پارانورمالی به این اندازه بد قبل از آنکه آنها بخواهند آن عروسک را به آن دو محقق بدهند،و یا آچنان که در فیلم نشان داده شده وجود نداشته. در داستان واقعی دانا و هم اتاقی اش که دانشچوی رشته پرستاری بوده ند عروسک را در موقعیت های مختلف می یافتند گاهی روی پاهایش ایستاده در حالت دست به سینه، یا در اتاقی دیگر، حتی یکبار هم در اتاقی که درش قفل شده بود پیدایش کردند. همینطور بر اساس آنچه که این دو محقق Edو Lorraine Warren بیان کرده اند پیامی که بر روی کاغذ پوستی گذاشته شده ""Help Us" و "Help Lou" بوده( Lu نامزد هم اتاقی دانا بوده) و به گفته ی دانا او اصلا از چنین جنس کاغذی هم هیچگاه در منزلش نداشته. و آنچه که باعث شده تا دانا ین موضوع رو با یک کارشناس در میان بذاره این بوده که یک روز که از سر کار برگشته متوجه 3 قطره خون روی سینه و مقدار خون بیشتری پشت دست عروسک شده و مدیوم در ماجرای واقعی تازه بعد از 4-6 هفته منوجه اولین فعالیت پارانورمال عروسک شده. عروسک آنابل هم اکنون در Occult Museum نگهداری و ماهی یکبار با آب مقدس شستشو داده می شود.
داستان های مستند از دیگر اتفاقات ماورائ الطبیعه دیگه رو که بر اساس تحقیقات همین دو محقق هست تو یوتیوب می تونید مشاهده کنید.
جیگسا و شاگردش آماندا مرده اند. کارآگاه کری به قتل می رسد و دو مامور اف بی آی به کمک کارآگاه کهنه کار، هافمن، می شتابند تا در باقی مانده های جیگسا سرنخ هایی پیدا کنند.
ژاپن. «يوکو» (ماکي)، مددکار اجتماعي، به عيادت «اما» (زابريسکي) زن بيمار و بستري امريکايي مي رود اما موجودي شبح گونه به او حمله مي کند. «کارن» (گلار)، دانشجوي مبادله اي امريکايي که با محبوبش، «داگ» (بر) در توکيو زندگي مي کند، قرار مي شود که جاي «يوکو» را بگيرد. اما پس از مدتي «کارن» متوجه مي شود که خانه ي «اما» را اشباحي خطرناک اشغال کرده اند...
چهار جوان به نام هاي «جولي» (هيوئيت)، «هلن» (گلار)، «بري» (فيليپ) و «ري» (پرينز جونير)، در شب چهارم ژوييه و حين وقت گذراني با اتومبيل ظاهرا باعث مرگ رهگذري در جاده مي شوند. تابستان سال بعد ناشناسي براي آنان که جمع شان از هم پاشيده است، نامه هايي با مضمون «من مي دانم تابستان گذشته چه کرديد» مي فرستد و آنان را دچار وحشت مي کند...
دختری نوجوان و معمولی اهل شهر نیویورک به نام کلاری فری پس از اینکه مادرش بطور ناگهانی مفقود می شود، متوجه حقیتی درباره خود می شود و آن اینکه وی در اصل نه یک انسان، بلکه عضو گروه جنگجویان نیمه انسان – فرشته هست که همواره در حال مبارزه با پلیدی ها به منظور دفاع از دنیا هستند. حال کلاری باید به این گروه از فرشته ها ملحق شود و به منطقه ای به نام « دنیای زیرزمینی » برود و با پلیدی ها مبارزه کند و…
این فیلم داستان کشیشی به نام پدر برک را روایت میکند که دارای گذشتهی ناگوار و تاریکی هست. او برای بررسی علت مرگ مرموز یک راهبه به رومانی فرستاده میشود. اما…...
پس از مرگ وحشتناک جیگسا، مارک هافمن، تنها دستیار باقیمانده جیگسا، بعنوان قهرمان شناخته می شود. مامور استرام به دنبال کردن رد هافمن ادامه میدهد، اما در همین حال افراد جدیدی در تلههایی مخوف گرفتار میشوند.
بخش رواني ندامتگان وودوارد، ويژه ي زنان، زمان حال. «دکتر ميرانداگري» (بري) با «داگ گري» (داتن) رئيس زندان ازدواج کرده است. روزي «ميراندا» در هيئت يکي از زنداني هاي رواني ووداورد از خواب بيدار مي شود و مي شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «ميراندا» چيزي به ياد نمي آورد و نمي تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...