ریچل زن مطلقه و دائم الخمری است که هنگام رفت و آمد توسط قطار از طریق پنجره، زندگیِ زوج جوانی به نام اسکات و مگان را مشاهده می کند و معتقد است که آنها یک زوج ایده ال و خوشبخت هستند. اما ریچل بزودی متوجه می شود که مگان مفقود شده و حال، بازجویی ها از وی در دستور کار قرار گرفته. این در حالی است که ریچل هیچ چیز را به خاطر نمی آورد...
اگرچه "دختری در قطار" تریلر(هیجانانگیز) قابل توجهی است، اما نمیتوان از ضعفهای آن چشمپوشی کرد. یک فیلم کمهزینهی سرگرمکننده که مسلما تماشاگران کم اعتنای پاپکورن دوست را راضی خواهد کرد. ولی به عنوان یک تریلر هیچکاکی (فیلم با الهام از "پنجره عقبی" هیچکاک است) ناامیدکننده است. این فیلم را نمیتوان بهترین اقتباس ممکن از رمان پرفروش "پائولا هاوکینز" قلمداد کرد (ساختار رمان چالشبرانگیز است). با این حال نسخهی تصویری که توسط "ارین کرسیدا ویلسون" نوشته و "تیت تیلور" را در مقام کارگردان میبیند، ناکام ماندهاست. قالب کلی اثر ایراد دارد. فیلم مسئلهی "راوی غیر قابل اعتماد" را پیش میکشد که به طور ناشیانهای اجرا میشود و بالکل از تعلیق دور است. همچنین در انتخاب راوی گیج شدهاست و نمیداند که باید روایت را از دید قهرمان داستان پیش ببرد یا یک دانای کل بیخاصیت. حتی فلشبک و فلشفورواردهای فیلم هم قاعدهی درستی ندارند. "دختری در قطار" آشفته است؛ اما یک آشفتهی جذاب.
"دختری در قطار" میخواهد در فضای "دختر گمشده" سیر کند، ولی هرگز نمیتواند به دید و پیچشهای شخصیتی فیلم محصول 2014 دیوید فینچر نزدیک شود. به نوعی میتوان گفت شرمآور است چون "دختری در قطار" میتوانست بازگویی جدیدی از "راشامون (فیلم محصول 1950)" باشد، اما هرگز نمیتواند به اتفاقات سوالبرانگیز به طرز جالبی پاسخ بدهد. فورا مشخص میشود که بعضی از صحنهها از دید زنی که درگیر با مشکلات مستی گیجکنندهاش است احتمالا واقعیت ندارد و بعدا با دوباره نشان دادن آن صحنهها در فیلم، حقیقت آشکار میشود. فیلم میتوانست با مردّد نگاه داشتن مخاطب تا اواخر داستان، جذابتر باشد. هیچ جایی از فیلم نیست که ما شگفتزده شویم؛ همهی پیچشها به سادهترین شیوه ارائه شدهاند و در راستای تایید گمان مخاطب است.
با گرهگشایی از ترتیب پیچاپیچ وقایع زمانی، با کاراکتر اصلی فیلم "ریچل (امیلی بلانت)" که هر روز هفته برای رفت و آمد سوار قطاری در شهر نیویورک میشود، آشنا میشویم. در حین مسیر یک خانهی بخصوصی، توجه او را جلب میکند. در آن خانه خانم بلوند زیبا "مگان (هلی بنت)" و شوهرش "اسکات (لوک اوانز)" که به نظر ریچل زوج ایدهآلی هستند، زندگی میکنند. هر بار که ریچل آنها را میبیند به ظاهر زندگی عاشقانه خوبی دارند و آنها را الگویی برای تخیلات عاشقانهی خود میکند در حالی که هیچوقت با آنان ملاقاتی نداشتهاست. یک روز ریچل، در یک نظر مگان را در حال بوسه با روانشناسش "دکتر ابدیک (ادگار رامیرز)" میبیند و حس میکند او در حال خیانت به شوهرش است. ما درمییابیم که ریچل زمانی در خانهای نزدیک مگان و اسکات ساکن بوده قبل از این که اعتیاد به الکل ازدواجش را به نابودی بکشاند. اکنون همسر سابقش "تام (جاستین ثرو)" با همسر جدید خود "آنا (ربکا فرگوسن)" در آن خانه زندگی میکنند. هنگامی که ریچل تصمیم میگیرد با خیانت احتمالی مگان مقابله کند، متوجه میشود که مگان شبهنگام طی اتفاقاتی رمزآلود ناپدید شده و اوضاع پیچیدهتر میشود. و سپس به علت مصرف زیاد الکل، ریچل اتفاقات آن شب را به خاطر نمیآورد.
"دختری در قطار" حوصلهسربر نیست و با مانورهای زیرکانهاش در روایت داستان در این دورهی شش ماهه، میتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. میخواهد شبیه تریلرهای ماندگار باشد. حال و هوای "غریزه اصلی" را دارد(اگرچه تیت تیلور استعداد "پل ورهوفن" را ندارد). متاسفانه مضامین نهفتهی داستان دربارهی تقابل مشاهدات و واقعیت، خام باقی میماند. قصهی فیلم که بیانگر میزان تفاوت دیدگاه ریچل از زندگی مگان و اسکات نسبت به واقعیت است، خوب پیش میرود اما طبق سنت ژانر تریلر سریعا خلاصه میشود. فیلم مطابقتهای زیادی با "پنجره عقبی دارد"... به همین ترتیب، نیازی نیست که ما خاطرات در حین مستی ریچل را رمزگشایی کنیم، چون فیلم به طرز کاملا راهگشایی نسخههای جامعی از اتفاقات را برای ما به نمایش میگذارد.
عملکرد "امیلی بلانت" قوی و دلسوزانه است و به جای نمایش شخصیت قربانی عذاب دیده، نقش یک مجنون طرح ریز را ایفا میکند. بازی بلانت بهترین بخش فیلم است (همچنین این نقش به نحوی تداعیگر کاراکتر متزلزل او در فیلم "تابستان عشقی من" بود). سایر بازیگران در دام کلیشهای قابل انتظار دست و پا میزنند. "جاستین ثرو" در نقش همسر سابق ریچل، "ربکا فرگوسن" به عنوان همسر جدید و خودشیفتهی تام و "هلی بنت" به عنوان زن اغواگر همه دچار کلیشهاند.
به عنوان یک فیلم سطحی یکبارمصرف سرگرمکننده، "دختری در قطار" به هدفش رسیده است. میتوان گفت،فیلم ارزش تماشا دارد و هنگامی که داستان زندگی غمناک قهرمان داستان آشکار میشود، بیننده با وی همدردی میکند. از طرفی دیگر، تعداد زیادی از طرفداران منتظر برای فیلم، دربارهی انتخابهای "ویلسون" نویسنده فیلمنامه (کسی که با الهام از "ناتالی (فیلم فرانسوی محصول 2003)"، "کلویی (محصول 2010)" را به طرز ناشیانهای نوشت) و کارگردان "تیت تیلور" (کسی که بهترین فیلم کارنامه هنریش "خدمتکار" است و تجربه ساخت تریلر را ندارد) کنجکاو بودند. "دختری در قطار" از چارچوب خارج نمیشود و لنگان لنگان خود را به مقصد میرساند.
پرفسور لانگدون متخصص نمادشناسی متهم پرونده قتل رئیس موزه ی لوور میشود که به درخواست نوهی مقتول به دنبال کشف قاتل و رمزی که برای آنها گذاشته میشوند. در این میان گروهی از تندروهای مسیحی قصد از بین بردن افراد دیر صهیون و نابودی رازی هستند که پایه ی کلیسا را متزلزل میکند که موفق نمیشوند و این راز که در آخر فیلم توسط پرفسور کشف میشود، همچنان باقی میماند و وفادارن آن همچنان این راز را حفظ میکنند...
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
بیل مارکز یک مارشال نیروی هوایی ارتش ایالات متحده است که در جریان یک سفر هواپیمایی ، پیامک های رمزآلودی دریافت میکند که در آن از او خواسته شده از دولیت آمریکا مبلغ 150 میلیون دلار دریافت کرده و به یک حساب منتقل کند در غیر اینصورت هر 20 دقیقه، یک مسافر هواپیما کشته خواهد شد و ...
مردی از کما بیدار می شود و در میابد که شخصی دیگر هویت او را دزدیده و اکنون هیچکس، حتی همسر خودش حرفش را باور نمی کند. او قصد دارد به کمک زنی جوان، هویت خود را اثبات کند...
کال جوانی مودب است که یکروز که همراه پدرش به ماهیگیری می رود در راه بازگشت اتومبیل شان دچار سانحه شده و پدر کال کشته می شود . یکسال بعد او تبدیل به جوانی عصبی و بدخلق شده است که یکروز سر کلاس یکی از معلمانش را کتک می زند . او بخاطر اینکار در دادگاه محاکمه شده و جریمه او اینست که به مدت سه ماه در خانه شان زندانی باشد او برای سرگرم شدن همسایه ها را زیر نظر می گیرد تا اینکه...
والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند …
سن فرانسيسکو. «کارآگاه نيک کوران» (داگلاس) دل باخته ي «کاترين ترامل» (استون)، مظنون اصلي پرونده ي قتل ستاره ي بازنشسته ي راک «جاني» مي شود. «کاترين» زني ميليونر است و رماني نوشته که در آن جنايتي مشابه قتل «جاني» به دقت توصيف شده است...
مورت رینی نویسنده داستانهای جنائی پر فروش و عامه پسند است. او از هنگامیکه ایمی ، همسرش به او خیانت کرده و با مرد دیگری ارتباط برقرار کرده به همراه سگش عازم کلبه ای دور افتاده در جنگل شده است. او امیدوار است تا با سرگرم کردن خود از طریق نوشتن یک ناول جنایی تازه ، از فکر خیانت همسر سابقش رهایی یابد، اما...
«جری» و «ریچل» دو فرد غریبهاند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیدهاند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانوادهشان، آنها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است...