صاحب یک کافه برای سنت سالانه مهمانی شام کریسمس به زادگاهش برمیگردد. او به طور اتفاقی با دوست دختر بیست سال پیشش که حالا یک مهندس نظامی است، روبرو میشود و این باعث ایجاد یک رابطه عاشقانه غیرمنتظره در تعطیلات میشود.
در طول تعطیلات، یک رهبر فداکار غیرانتفاعی با عدم قطعیت شغلی روبرو میشود، در حالی که برخوردهای غیرمنتظره با یک دوست قدیمی و یک متحد جدید، قدرت رها کردن را آشکار میکند.
یک مدیر اجرایی تبلیغات در شهری بزرگ برای نجات کتابفروشی خانوادگیشان به زادگاهش سفر میکند. او با همکاری یک هنرمند محلی بااستعداد در یک پروژه نقاشی دیواری تعطیلات، هم جرقه خلاقیت خود و هم ریشههایش را در جامعه کشف میکند.