The Meg
5.6 (میانگین رآی 146,287 نفر)
46 نمره منتقدین
6.6 امتیاز کاربران ( 132 رای)

The Meg ( 2018 )

تاریخ انتشار : 2018/08/09
پس از اینکه یک کوسه 70 فوتی در آب یافت می شود که به نظر می رسد از گونه های منقرض شده باشد، تیلور به ایستگاه تحقیقاتی فراخوانده می شود اما کوسه فرار کرده و...
The Meg
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2.13 گیگابایت انکودر: MkvCage
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 7.94 گیگابایت انکودر: GECKOS
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.66 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 2.04 گیگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 1080p x265 - 10 bit حجم : 2.75 گیگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 883.39 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.01 گیگابایت انکودر: MkvCage
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 900.66 مگابایت انکودر: Ganool
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 808.38 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 995.39 مگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 720p x265 - 10bit حجم : 1.24 گیگابایت انکودر: PSA
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 430.01 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    • gmwow
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      gmwow
      شنبه, ۲۶ آب‍ ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۰
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • حضور جذاب جیسون استاتهام
      • اکشن و جلوه‌های ویژه تماشایی
      • استرس و هیجان فراوان
      نقاط ضعف
      • شخصیت‌های فرعی پرداخت نشده
      • زمان زیاد و لحظات اضافه در طول فیلم
      • داستان ساده و قابل پیش‌بینی
      فیلم The Meg با بازی جیسون استاتهام، یکی از اکشن‌های کوسه‌ای خسته‌کننده و کم‌اهمیت چند سال اخیر به حساب می‌آید. یکی از آن آثاری که وقت‌تان را بدون آزار می‌گذرانند ولی با ندیدن‌شان هم چیزی را از دست نمی‌دهید.نه عدم تسلط دسته‌ی قابل توجهی از فیلم‌سازهای هالیوودی بر عناصر تعلیق‌زای سینمایی ربطی به پیشرفت تکنولوژی‌های کامپیوتری به کار رفته در ساخت فیلم‌ها دارد و نه باید با بهانه‌هایی مثل سی‌جی‌آی‌محور بودن یک اثر، خالی بودنش از خلاقیت و بسیاری از فاکتورهای مهم در جهان هنر هفتم را توجیه کرد. چرا که هر فیلم، در هر زمانی می‌تواند با یا بدون دانش سینمایی ساخته شود و با این که در اکثر مواقع چنین چیزی با توجه به جنس سینمای هر دوره در نتیجه‌ی نهایی نمود پیدا می‌کند، فرق خاصی در فاجعه‌بار بودن محصولات مورد بحث، دیده نمی‌شود. این یعنی سی‌جی‌آی‌ها و هزار ابزار آشنای سینمایی دیگر، همان‌قدر که می‌توانند در خلق و آفرینش ساخته‌هایی جذاب موثر باشند، پتانسیل مورد سوء استفاده قرار گرفتن توسط سازندگانی که می‌خواهند با کمک آن‌ها عیوب آثارشان را بپشوند نیز دارند. پس نیازی نیست با حرف زدن درباره‌ی کلیشه‌های گرفتار شدن هالیوود به تکنیک‌های کامپیوتری و وابستگی فیلم‌سازها به جلوه‌های ویژه، ضعف کاری بعضی از آن‌ها را فراموش کنیم، همه‌ی زیبایی تصویرسازی‌های بزرگ را به پای استفاده نکردن‌شان از تکنولوژی‌های پیشرفته‌تر بنویسیم و در انتها هم بگوییم که «آرواره‌ها» (Jaws) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ فیلم خوبی بود چون از یک کوسه‌ی مکانیکی استفاده می‌کرد و The Meg فیلم خوبی نیست، چون کارگردان به سبب داشتن سی‌جی‌آی‌های شکوهمند، احتیاجی به استفاده از خلاقیت در ساخت اثرش نداشته است. مخصوصا با توجه به این که در همین چند ماه اخیر ما فیلم‌های زیبنده‌ای مثل «جنگ برای سیاره‌ی میمون‌ها» (War for the Planet of the Apes) و «کریستوفر رابین» (Christopher Robin) را داشته‌ایم که موفق شدن کارگردان‌های‌شان در خلق عالی تجسمات سینمایی‌شان را مدیون همین جلوه‌های کامپیوتری عالی هستیم.
      بله. احتمالا این حقیقت که استیون اسپیلبرگ نمی‌توانست با تمرکز روی دندان‌های دهشتناک یک کوسه‌ی بیست و پنج متری به سراغ هیجان بخشیدن به مخاطبان حاضر در سالن‌ها سینما برود و برای همین هزار مدل تکنیک عالی مختلف را به کار برد تا همه به خاطر همان کوسه‌ی مکانیکی تا مدت‌ها از بسیاری از ساحل‌های شلوغ فاصله بگیرند، انکارناپذیر است. ولی این ربطی به عدم امکان استفاده از خلاقیت در فیلم‌های سینمایی روز ندارد. اتفاقا حالا به سبب پیشرفت تکنولوژی، فیلم‌سازها می‌توانند به شکل آزادانه‌تری تخیلات خود را پیاده کنند و به دستاوردهایی بزرگ‌تر از قبل نیز برسند. اما متاسفانه فیلم The Meg به کارگردانی جان ترتل تاب، ابدا دست‌خوش مواجهه با چنین چیزهای ارزشمندی نشده است و اثری پرشده از کلیشه‌های مختلف و نخ‌نماشده به حساب می‌آید. طوری که حتی برای دوست نداشتن آن، نیازی به تماشا شدن تعداد زیادی فیلم توسط بیننده هم نیست و حتی مخاطبان تازه‌تر، احتمالا به سختی از پس کنار آمدن با دقایقش برمی‌آیند.
      فیلم The Meg به کارگردانی جان ترتل تاب، اثری نخ‌نماشده و شکل‌گرفته بر پایه‌ی کلیشه‌های مختلف به حساب می‌آید
      قصه‌ی فیلم، همان‌طور که اصلا انتظارش را نداشتید (!)، درباره‌ی یک کوسه‌ی خیلی خیلی خطرناک است که به خاطر جثه‌ی بسیار بزرگش، حتی موجودات کشنده‌ی دیگر حاضر در آب‌های عمیق نیز از او می‌ترسند. موجودی متعلق به دو میلیون سال قبل که قوی‌ترین آرواره‌ی جهان را دارد، همگان فکر می‌کردند منقرض شده است و حالا به خاطر تلاش آدم‌ها برای رفتن به جایی در اقیانوس که عمقی بیشتر از همه‌ی تصورات محققان دارد راهش به آب‌های عادی هم باز می‌شود. از این‌جا به بعد، فیلم‌نامه تقریبا تنها حکم ترکیبی از چند پروژه‌ی نجات دوستان، همراهان، خانواده و مردم عادی از دست کوسه‌ی درنده و همچنین مبارزه با او به برخی از غیرواقع‌گرایانه‌ترین مدل‌های ممکن ممکن با محوریت جیسون استاتهام را پیدا می‌کند و مابقی دقایق آن صرفا بهانه‌هایی برای رساندن طول اثر به چیزی نزدیک به دو ساعت هستند که نه در شخصیت‌پردازی کاراکترها موفق می‌شوند و نه تاثیری بر افزایش حس تعلیق و هیجان داستان‌گویی کارگردان دارند.

      بزرگ‌ترین مشکل The Meg، حتی قبل از کاراکترهای تختش و واکنش‌های یک‌لایه و قابل پیش‌بینی‌ای که آن‌ها در تمامی دقایق نسبت به یکدیگر از خود نشان می‌دهند، چیزی نیست جز رفتاری که در قبال شرایط و ترس‌های حاضر در دنیای‌شان دارند. از آدم‌هایی که درون عمیق‌ترین آب‌های جهان زخمی شده‌اند و چیزی به تمام شدن اکسیژن‌شان باقی نمانده است اما کمتر از شخصی که در نزدیک یک شهر بدون اتومبیل گیر افتاده باشد استرس دارند تا مردمی که نصف آشنایان‌شان توسط کوسه‌ی عظیم بلعیده می‌شوند و ناراحتی‌شان هرگز به حدی بالاتر از نوشیدنی خوردن با یکدیگر، لبخند زدن و امیدوار شدن دوباره به زندگی نمی‌رسد. شخصیت‌های مقوایی حاضر در جهان The Meg، به قدری وام‌دار واکنش‌های ساده و بچگانه‌ای به رویدادها و موقعیت‌ها به نظر می‌رسند که بیننده هم پا به پای‌شان هر گونه هیجان را فراموش می‌کند. چون وقتی که آن‌ها شجاع‌ترین موجودات زمین هستند و مرگ‌ها هم در داستان محدود به اتفاقاتی چند ثانیه‌ای و گذرا می‌شوند، چرا تماشاگر باید برای رسیدن به هم‌ذات‌پنداری با کاراکترها یا با انرژی دنبال کردن نبردهای‌شان تلاش کند؟
      مشکل پردازش کاراکترها در The Meg به قدری گسترده جلوه می‌کند که به جرئت می‌توان گفت مخاطبِ این فیلم موقع تماشای آن، تماما می‌فهمد که در حال دیدن چند بازیگر، با ادا درآوردن‌های‌شان نسبت به همه‌چیز است. آن‌ها بیشتر از این که اجراکننده‌ی کاراکترشان باشند، خود آن شخصیت هستند و این هم دلیلی ندارد جز تک‌خطی بودن همه‌ی انسان‌هایی که درون صحنه‌های فیلم، ظاهر می‌شوند. این‌جا ما با استاتهامِ همیشه قوی، یک دختربچه‌ی بامزه‌ی چینی و مادرش که مثل استاتهام در شجاعت مثل و مانندی ندارد روبه‌رو هستیم و اصلا حتی به مرز مواجهه با یک کاراکتر سینمایی نمی‌رسیم. این وسط دیالوگ‌ها هم با آن که در قالب استانداردتری ارائه می‌شوند، در اکثر اوقات تکرار همان حرف‌هایی هستند که بارها و بارها در آثار مشابه شنیده‌ایم. همین هم کاری می‌کند که فیلم شیمی خاصی را به تصویر نکشد و نتیجه‌ی آن هم این است که ما در بهترین حالت ممکن می‌توانیم تکیه بدهیم و دنبال‌کننده‌ی اکشن‌های شلوغ «مگ» باشیم.
      ریتم تند The Meg را احتمالا باید یکی از معدود ویژگی‌هایی مثبت آن دانست. چون همین ریتم سریع باعث می‌شود که در عین جذاب نبودن اثر در اکثر اوقات، مشکلی با دیدن موارد قابل پیش‌بینی در ثانیه‌هایش نداشته باشید و به سادگی با سادگی بیش از اندازه‌ی داستان کنار بیایید. چون «مگ» غالبا شبیهِ خرده‌پیرنگ‌هایی برای رویارویی با یک کوسه است که در طول صحنه‌های گفت‌وگومحور یک دقیقه‌ای به یکدیگر متصل می‌شوند تا نوبت تماشای سکانس اکشن پرشده از جلوه‌های ویژه‌ی بعدی برسد. البته به سبب درخشان بودن عملکرد فنی فیلم در طراحی و ساخت محیط‌های سی‌جی‌آی‌محور و نورپردازی‌های مناسبی که در اکثر اوقات شاهدشان هستیم، فرمت تصویری The Meg همان‌قدر که تبدیل به عنصر شدیدا قابل ستایشی نمی‌شود، هرگز چیزی نیست که کاری کند از آن فاصله‌ی خاصی بگیرید. موضوعی که مخصوصا در کنار بازیگران و اجراهای آن‌ها در نقش خودشان، اکشن‌های فیلم را به محیط‌هایی به‌هم‌ریخته و در نوع خودشان جذاب بدل می‌کنند. البته اگر واقعا فقط بخواهید وقت‌تان را بگذرانید و روی دیدن فیلم مورد اشاره، اصرار خاصی داشته باشید. نه این که فکر کنید هیچ‌کدام از نکات مثبت مورد اشاره مواردی هستند که به خاطر آن‌ها، بخواهید تصمیم به دیدن فیلم بگیرید.
      شخصیت‌های حاضر در قصه، همواره نمایش‌دهنده‌ی غیر قابل لمس‌ترین و کم‌احساس‌ترین واکنش‌های ممکن به موقعیت‌ها و رخدادهای خطرناک هستند.
      ریتم سریع داستان‌گویی «مگ» باعث می‌شود که در عین جذاب نبودن ذاتی اثر در اکثر اوقات، به نوعی مشکلی با دیدن موارد قابل پیش‌بینی در ثانیه‌هایش نداشته باشید و به سادگی با سادگی بیش از اندازه‌ی داستان کنار بیایید
      به سبب نبود شخصیت و شخصیت‌پردازی در این فیلم و ضعیف یا در بهترین حالت نزدیک به استاندارد بودن «مگ» در تک‌تک بخش‌های داستانی، متاسفانه چیزی به نام هیجان در دقایق آن به چشم نمی‌خورد. همچنین تکراری بودن و سادگی سناریوی سکانس‌های اکشن، کاری می‌کند که در فیلم مورد بحث شاهد تمپوی به خصوصی هم نباشیم. اما نقش‌آفرینی‌های کم‌جزئیات ولی قابل قبول و دوست‌داشتنی جیسون استاتهام، لی بینگ‌بینگ و برخی بازیگران نسبتا شناخته‌شده‌ی دیگر The Meg، زیبایی ظاهری فیلم در تصویرسازی‌ها و نورپردازی‌ها و رنگ‌بندی‌هایش و صد البته بهره‌برداری اثر از موقعیت‌های طنز و آشنایی که می‌توانند خنده‌ها یا حداقل لبخندهای کوتاهی را نصیب‌تان کنند، باعث می‌شود که در عین بد بودن این بلاک‌باستر کم‌ارزش، موقع دیدنش زجر هم نکشید و بتوانید با آن به راحتی وقت‌تان را بگذرانید. راستی، به سبب بزرگی بسیار زیاد کوسه‌ی خلق‌شده در فیلم‌نامه، تماشای شکست خوردن آن از انسان‌هایی به اندازه‌ی نیمی از فک بزرگش، قطعا خالی از جذب‌کنندگی هم نیست. هرچند که حتی اگر بخواهید یک فیلم کوسه‌ای خوب و عادی و نه‌چندان شگفت‌انگیزِ متعلق به سال‌های اخیر را ببینید، اثری مانند «آب‌های کم‌عمق» (The Shallows) با بازی بلیک لایولی، قطعا انتخاب بهتری است. از آن‌جایی که The Meg ابدا فیلم پیچیده‌ای محسوب نمی‌شود، نتیجه‌گیری درباره‌ی آن هم پیچیدگی خاصی ندارد؛ یک فیلم ضعیف، کلیشه‌ای، پرشده از تکرار و خالی از احساسات که برخلاف بسیاری از آثار بدتر از خودش، تجربه‌ی زجرآوری هم نیست.
    • khodam
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      khodam
      پنجشنبه, ۱۰ آب‍ ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۷
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      « مگ » اقتباسی است از کتابی به نام « Meg: A Novel of Deep Terror » که در سال 1997 منتشر شد و در همان مقطع نیز قرار بود تا فیلمی براساس آن ساخته شود اما این پروسه هربار به دلایل نامشخصی به تعویق افتاد. اولین بار در دهه 90 کمپانی دیزنی حق اقتباس سینمایی فیلم را بدست آورد اما بعدها آن را به کمپانی نیو لاین سینما واگذار کرد و قرار بود که این پروژه با بودجه 75 میلیون دلاری ساخته شود. اما دیری نپایید که این کمپانی نیز نگرانی اش را بابت فیلمنامه و فروش فیلم اعلام کرد و به همین جهت آن را به برادران وارنر واگذار کرد. در نهایت برادران وارنر در سال 2016 خبر ساخت عنوان سینمایی از این کتاب را بصورت رسمی اعلام کردند و حالا « مگ » به اکران عمومی درآمده است. البته ذکر این نکته ضروری است که فیلم به کتاب وفادار نیست و راه خودش را می رود!
      داستان فیلم درباره گروه تحقیق و پژوهشی است که در چین در حال تلاش برای سفر به بخش های ناشناخته ای از اقیانوس هستند. آنها تقریباً موفق به انجام اینکار می شوند اما در آن محل مورد حمله یک کوسه غول آسا قرار می گیرند که تا پیش از این پیش بینی می شد منقرض شده باشد. زمانی که گروه در اقیانوس گرفتار می شوند، جوناس تیلور (جیسون استاتهام) که متخصص امور است برای نجات و مدیریت شرایط فراخوانده می شود. اما زمانی که آنها در حال بررسی وضعیت هستند متوجه می شوند که کوسه غول آسا از محل مورد نظر خارج شده و حالا یک تهدید بزرگ برای بشریت محسوب می شود.
      « مگ » تقریباً همزمان با فیلم « آسمان خراش » به اکران عمومی درآمده است. اثری آمریکایی - چینی که با هدف جلب نظر تماشاگران بین المللی و در راُس آن چینی ها، ساخته و روانه سینما شده و بخش اصلی داستان نیز در این منطقه می گذرد. تجربه ثابت کرده که تماشاگران بین المللی اغلب روی خوشی به ستاره فیلمهای اکشن نشان می دهند و این آثار فروش قابل توجهی در بازار بین المللی کسب می کند. حالا پس از دواین جانسون، اینبار جیسون استاتهام نیز شانس خود را برای حضور در این بازار آزمایش کرده و نتیجه نیز تا به امروز بسیار امیدوار کننده بوده و استقبال بسیار خوبی از اثر بعمل آمده است.
      « مگ » در بخش داستان هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد. داستان فیلم به شدت ساده و قابل پیش بینی است و وام گرفته شده از یک دوجین فیلم " کوسه ای " است که در چند دهه اخیر در سینما به نمایش درآمده است. البته باید به این موضوع اشاره کرد که فیلم بطور واضح از آثار برجسته ژانر " کوسه " الهام نگرفته و اغلب دنباله روی آثار ویدئویی با محوریت کوسه بوده. در اینجا نیز با قهرمانی سر و کار داریم که اعصاب درست و حسابی ندارد، گذشته ای دارد که در آن یک ناکامی بزرگ مشاهده می شود که تاثیر فراوانی بر روحیه و آینده او گذاشته اما به دلایلی که نمی دانیم گاهی بامزه می شود و در نهایت شخصیت های مکمل دیگری که قرار است طعمه جناب کوسه شوند!
      شخصیت های مکملی که در داستان تاثیر مشخصی بر جای نمی گذارند. آنها تیپ های متنوعی هستند که با اولین ملاقات می توانیم تمام کلمات و رفتار و تصمیمات شان را حدس بزنیم. از این جهت درک رفتارهای عجیب و غریبشان چندان سخت نخواهد بود چراکه آنان معمولاً در آثار " کوسه محور " اصولاً کمترین میزان عقل و درایت را دارند و متکی به تصمیمات هوشمندان قهرمان داستان هستند که در اینجا خودِ قهرمان داستان نیز دست کمی از آنان ندارد و الگوی پرداخت شخصیتش چیزی شبیه به آثار اکشن دهه 90 میلادی می باشد!
      اما در بخش اکشن وضعیت به مراتب بهتر است، هرچند که زمان های زائد بسیاری در طول داستان وجود دارد که با حذف آنها اثر یکدست تر به نظر می رسد. تماشای کوسه بزرگ که آن را « مگ » خطاب می کنند، تجربه جالبی است که با کم کاری بزرگ سازندگان حدود 40 دقیقه طول می کشد تا در قاب تصویر رویت شود. البته شاید این شبهه بوجود بیاید که سازندگان در 40 دقیقه ابتدایی که از کوسه خبری نیست، مشغول محکم کردن چفت و بسط داستان بوده اند تا تماشاگر با آدمهای داستان همراه شود اما ابداً اینطور نیست و پس از رویت کوسه غول آسا ، تازه تماشاگر توجه اش را معطوف داستان می نماید و به نظر می رسد که فیلم تازه آغاز شده!
      در این میان سازندگان برای خالی نبودن عریضه، چندتایی داستان فرعی از جمله یک عاشقانه عجیب و غریب را هم در دل داستان گنجانده اند که به نظر نمی رسد کسی اهمیتی به آن دهد. رابطه ای که نه پرداخت می شود نه سر و ته مشخصی دارد که تماشاگر بتواند آن را باور نماید. نتیجه اینکه مخاطب تمرکز خود را بر فعالیت های کوسه قرار می دهد تا کمی اکشن و جلوه های ویژه ببیند که اگرچه درخشان نیست و معمولی به نظر می رسد، اما روی هم رفته گاهی می تواند تماشاگر را غافلگیر نماید. به شرطی که با دقت به جزئیات داستان توجه نکنید و خیلی هم به مقایسه میان واقعیت و فیلم توجهی نداشته باشید و هر آنچه که در فیلم اتفاق می افتد را همانطور که به تصویر کشیده شده باور کنید!
      « مگ » کاملاً کلیشه ای و تکراری است اما برای طرفداران جیسون استاتهام می تواند یک اثر قابل قبول محسوب می شود. استاتهام تنها دلیلی است که می توان به تماشای این اثر کلیشه ای نشست و برای مدت معینی سرگرم شد. با این توضیح که کوسه غول پیکر قرار نیست خشن تر از کوسه « آرواره ها » باشد چراکه رتبه بندی فیلم که توسط کمپانی سازنده اعمال شده، این موجود ترسناک را مظلوم و بی دست و پا جلوه می دهد و دندان های تیزش نیز در اینجا کاربرد خاصی ندارند! « مگ » اما از بابت بازاریابی بین المللی یک اثر موفق محسوب می شود و این نکته را اثبات می کند که هالیوود توانسته نبض مخاطب غیر آمریکایی اش را بدست آورد.
      منتقد : میثم کریمی
      منبع:moviemag

عناوین مشابه

2012 (2009)
5.8
بر اساس پیشگویی بزرگ تاریخ ، زمان نابودی دنیا فرا رسیده و زمین در حال نابودی و از هم پاشیدن است . حادثه ای عظیم که در سال 2012 در حال اتفاق افتادن است و هر لحظ بر ابعاد ويرانگري اش افزوده مي شود . در اين میان دانشمندي به نام جکسون (John Cusack) در تلاش است که از وقوع آن جلوگیری کند ، اما ...