داستان فیلم در آخرین دوره از حکومت دیکتاتوری نظامی آرژانتین سپری میشود بطوریکه دولت هزاران نفر از مخالفان خود را به شکلی مخفیانه می ربود یا می کشت، در این دوره خانوادهای که نمیتوانند بچه دار شوند تصمیم گرفتهاند فرزندی را از بیمارستان به فرزندخواندگی بپذیرند ولی پدر خانواده که فردی وابسته به حکومت است فرزند یکی از این کشته شدگان را به فرزندخواندگی پذیرفتهاست اما...
هیکاپ حالا در سنین نوجوانی است. او و دوست اژدهایش، بیدندان همیشه با هم هستند. آنها در آسمان پرواز میکنند، در مناطق ناشناخته میگردند و دنیاهای جدید را کاوش میکنند. یکی از ماجراهای این دو به کشف یک غار یخی مخفی میانجامد که خانه صدها اژدهای وحشی است. هیکاپ و بیدندان برای حفظ صلح درگیر یک نبرد میشوند….
مدت ها پیش در شمال جزیره ی بِرک، وایکینگ جوانی به نام هیکاپ (سکسکه) به جنگی که بین شهرش و اژدهاهایی که دائماً به شهرش حمله می کردند می پیوست اگرچه پدرش استویک بزرگ ( کدخدای دهکده) به آن کوچولوی بی تجربه اجازه ی این کار را نمی داد، با این حال هیکاپ با اختراع خود به جنگ با اژدهای خشم شب رفت و آن را شکار کرد اما او هرچه کرد نتوانست اژدها را بکشد...