پل اتریدیز در جستجوی انتقام از توطئهگرانِ نابودگرِ خانوادهاش، با چانی و فریمنها متحد میشود...
دامینیکا اِگُرُوایِ بالرین، به عضویت مدرسهی اسپارو که یک سرویس اطلاعاتی روسی است در میآید که در آنجا مجبور میشود از بدنش به عنوان سلاح استفاده کند. اما در اولین ماموریتش، که در آن هدفش یک مامور سیآیاِی است، امنیت هر دو کشور روسیه و آمریکا در خطر قرار میگیرد.
گوهر درخشان سرویس مخفی اطلاعاتی اعلیحضرت، مامور لورن بروتون (ترون) بخش هایی مساوی از مهارت جاسوسی و توحش می باشد و در حین حال تمایل دارد که مهارت های خود را افزایش دهد تا در ماموریت های خود زنده بماند. او تنهایی به برلین فرستاده می شود تا یک پرونده ی بی ارزش را در بیرون از شهر تحویل دهد، او با رییس ایستگاه مخفی دیوید پرسیوال همکاری می کند تا راه خود را در طی مرگبارترین بازی جاسوسان باز کند …
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
زمانی که یک کرمچاله (که از نظر تئوری میتوان از طریق آنها در زمان سفر کرد) کشف میشود، دانشمندان در صدد این بر میآیند که با سفر از طریق آن از محدودیتهای سفر انسان در فضا رهایی یابند. در میان مسافران، کوپر (مککانهی) مهندسی است که باید میان دو فرزندش و سفر برای نجات بشریت یکی را برگزیند…
سال 2020، لندن. «آدام ساتلر» (هرت)، رهبر فاشيست، حکومتي خودکامه در انگلستان برقرار کرده است. به اعتقاد او آن چه مردم نياز دارند امنيت است نه آزادي. اما در اين ميان، مردي به نام «وي» (ويوينگ) تصميم گرفته اين نظام زورگو را به زير بکشد...