شهر کوچکى در ایالت کانزاس، اواخر دهه ى 1920. دو جوان به نامهاى » ویلما دین لومیس « ( وود ) و » باد استامپر « ( بیتى ) دلباخته ى یکدیگر مىشوند و چون نمىخواهند رابطهاى نزدیک داشته باشند، اوقاتشان به سرگردانى و کسالت مىگذرد. سرانجام این دو که عشقشان را بىفرجام مىبینند، از هم جدا مىشوند.
»بازیل« (بیتس) نویسنده ی جوان انگلیسی عازم کرت است تا معدنی را که از پدر یونانی اش به ارث برده بازگشایی کند. او با »زوربا« (کویین)، دهقان درشت جثه ی یونانی آشنا می شود و به عنوان آشپز و معدنچی استخدامش می کند…
«آلوین ری استریت» (فارنزوورت)، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند.
« اوتو کلر » ( هاسه ) ، مهاجرى آلمانى و خادم کلیساى در کبک کانادا ، یک وکیل را که هنگام دزدى خانهاش او را دیده است مىکشد ، اما چون براى شناخته نشدن لباس کشیشى به تن داشته ، سوءظنها متوجه « پدر مایکل ویلیام لوگان » ( کلیفت ) مىشود .
هنگامی که آلیسون سیمون به همراه دخترش ، به خانه ی جدیدشان نقل مکان می کنند ، اتفاقات ترسناکی در آنجا رخ می دهد که…
داستان فیلم در باره ۴ جوان خلافکار برلینی است که درون یک کلوپ رقص متوجه یک دختر جوان اسپانیایی به اسم ویکتوریا می شوند و در حین بازیگوشیهای مستانه از او می خواهند به شبگردی شان در برلین بپیوندد...
یک پلیس مخفی به گروهی سارق که قصد سرقت از یک جواهر فروشی را دارند نفوذ می کند و…
«آليور رز» (داگلاس) و همسرش «باربارا» (ترنر)، تصميم به جدايي مي گيرند. اما بر سر اين که خانه به چه کسي برسد ميان شان نبردي تن به تن آغاز مي شود…
انسانیت، با قتل هایی به نام قیمه قیمه کردن آدم که در سراسر جهان رخ می دهند، زیر سوال برده می شود. لزومی شینیچی دانش آموز دبیرستانی است مشکلی خاصی دارد که …
داستان این فیلم درباره ی اثرات وحشتناک تنهایی , ترس از تنهایی که دلیل آن هم از دست دادن عشق یا شکست عشقی است می باشد. هنگامی که غرور بر عشق غلبه می کند , برای فرد فرقی نمی کند که در چه مقامی است یا چه زندگی دارد...