پس از وفات داود نبی، فرزند ۹ ساله ی او سلیمان به نبوت برگزیده می شود و بر تخت حکومت تکیه می زند. سلیمان جوان در طول سلطنت خود عدالت را بر ملک خود حاکم کرده و تشکیل حکومت دینی می دهد. قلمرو سلیمان در امن و امان است، مردم در آرامش کامل به سر می برند، آسمان برکتش را از زمین دریغ تمی کند و کشت و زرع رونق دارد. در حالی که همه تصور می کنند که ملک سلیمان همان مدینه فاضله ی موعود است خداوند اسباب امتحان را فراهم می کند. عوالم جنیان و شیاطین به عالم جسمانی نزدیک می شود. جادوگر شهر با جادوی خود شیاطین و جنیان را به شرارت کردن در دنیا دعوت می کند. برای اولین بار پس از خلقت آدم علیه السلام شیاطین و اجنه رخصت پیدا می کنند تا در زندگی مردم تاثیر مستقیم بگذارند و افراد ضعیف الایمان را به تسخیر خود در آورند. سلیمان مامور می شود تا بر علیه لشکر شیاطین و مجانین و علمای یهود مبارزه کند و…
ترانه دانش آموز پانزده ساله ای است که مادرش فوت کرده و پدرش در زندان است و با مادربزرگش زندگی می کند. روزی امیر به ترانه اظهار عشق می کند و تصمیم به ازدواج با او می گیرد و چون هر دو محصل هستند قرار بر صیغه ی محرمیت می شود تا بعد ازدواج دائم صورت گیرد. بعد از مدتی ترانه متوجه می شود که امیر با چند دختر ارتباط غیر اخلاقی دارد و با این وضع تصمیم به جدایی می گیرد. ترانه و امیر از هم جدا می شوند و امیر به آلمان می رود، اما پس از مدتی ترانه می فهمد که باردار است…
احلام (با بازی غزل صارمی)، دختری خوزستانی كه از كودكی زادگاهش را ترك كرده و به اهواز آمده، اكنون سال آخر پزشكی را در دانشگاه سپری می كند. او كه به حكم قوانین عشیره اش باید به همسری پسرعمویش فـَرحان (با بازی حمید فرخ نژاد) درآید، عاشق استادش دکتر پرویز (با بازی مهدی احمدی) است و استاد نیز دل در گرو عشق او دارد. احلام گرچه تفكر عشیره ای را مقدس و غیرقابل انكار می شمارد، نمی خواهد با پسرعموی ماهیگیر و بی سوادش كه به قاچاق كالا مشغول است ازدواج كند…
اميرعلي كه شريفه، نامزد برادرش رضا، را به دليل رابطه نامشروعش با مردي به نام احمد به قتل رسانده، پس از دوازده سال از زندان آزاد مي شود….
طوبي، زن كارگري كه زندگي فقيرانه اي دارد، برخلاف عقيده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگي كند….
دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبهای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج می کند؛ اما دوباره زشت تر و بدتر برمی گردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا می افتد، زن غریبه ای که به ناخن هایش لاک قرمز می زند و موهایش را طلایی می کند و آیدا را راحت نمی گذارد…
يوسف 45 ساله استاد دانشگاه در رشته ادبيات درس مي دهد. او در سن 8 سالگي بر اثر جرقه آتش بينايي خود را از دست داده است. حالا سالهاست كه او در دنيايي ديگر زندگي مي كند. شكايتي ندارد، زندگي آرام و دوست داشتني اي دارد تا اينكه مبتلا به يك بيماري نسبتاً خطرناك مي شود كه احتمال دارد سلامتي خود را براي هميشه از دست بدهد.
مهندس دومان قائمی سردار دوران جنگ تحمیلی که اکنون به عنوان مدیر یک شرکت ساختمانی فعالیت می کند، به طور ناخودآگاه خاطراتی توهم گونه از جنگ را به یاد می آورد که باعث می شود آرمان ها و ارزش های آن دوران بار دیگر پیش چشم او زنده شود؛ ارزش هایی که با شرایط امروز جامعه و موقعیت شغلی وی در تضاد قرار گرفته اند…
فیلم بر اساس ماجرایی واقعی ساخته شدهاست. حسین سبزیان یک عاشق سینما وارد خانوادهای میشود و خود را محسن مخملباف معرفی میکند. در پایان فیلم مخلملباف واقعی پیدا میشود و سبزیان در دادگاه میگوید به دلیل علاقه به سینما دست به این کار زدم. ....
پزشکان دلیل وضعیت سعید فرزند سپیده را ناشی از استنشاق گازهای سمی در زمان جنگ توسط سپیده میدانند. سهیل (پدر سعید) اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت میکند و صحنه های زیبایی رقم میخورد…