راشل در یک حلقه زمانی گیر کرده است و هر روز شب جشن هانوکا والدینش را دوباره تجربه می کند. او علاقه ای به زک، پسری که مادربزرگش می خواهد او را با او آشنا کند، ندارد. اما زک شاید تنها کسی باشد که بتواند به او کمک کند تا از این حلقه زمانی خارج شود و به زندگی عادی خود بازگردد.
زوجی متاهل که قصد داشتند از یکدیگر جدا شوند، در یک حادثه دچار فراموشی می شوند. آنها دیگر هیچ خاطره ای از یکدیگر یا زندگی مشترکشان ندارند. با این حال، آنها دوباره عاشق یکدیگر می شوند. خانواده های آنها که از این موضوع مطلع می شوند، سعی می کنند حافظه آنها را بازگردانند تا طلاق آنها نهایی شود.
اُسکار و تئو، دو برادری هستند که با از دست دادن مادرشان، با چالشهای زیادی روبرو میشوند. آنها باید با غم و فقدان مادرشان کنار بیایند و در عین حال، زندگی خود را نیز ادامه دهند.
یک دستیار تولید برای ساخت فیلم آموزشی ایمنی شغلی برای یک شرکت چند ملیتی، مجبور میشود داستان مصاحبهشونده را بازنویسی کند تا با روایت شرکت مطابقت داشته باشد...
خانوادهای بدهکار به سن آنتونیو میرود تا تعطیلات رویایی داشته باشند، اما پول آنها مال خودشان نیست...
دان قاتل بازنشسته دولتی، پس از اینکه دشمنان گذشته اش او را پیدا می کنند ، مجبور می شود با خانواده خود به طور ناگهانی سفر جاده ای سراسر کشور به لاس وگاس را آغاز کند...
دامیان وین، پسر کوچک بتمن، پس از اینکه خود را تنها در عمارت وین میابد ، با دشمنان شهر خود روبرو می شود ...
شان، مردی مبتلا به اوتیسم، به دنبال همسر است. او با ویولت، روسپی، آشنا میشود و عاشق او میشود. اوتیسم شان مانع از درک او میشود که ویولت یک روسپی است...
ویلا و بیل، دو عاشق سابق، پس از سالها دوری، برای اولین بار یکدیگر را در فرودگاهی که به دلیل برف شدید مسدود شده ، ملاقات می کنند ...
یک برخورد تصادفی با یک فالگیر باعث میشود که خانواده واکر از خواب بیدار شوند و با بدن یکدیگر عوض شوند، آیا میتوانند با وجود این مشکل، ارتقا، مصاحبه دانشگاهی، قرارداد ضبط و تست فوتبال خود را به دست آورند؟...